قرائت راسیستی از بختیار (نقد کتب تازه چاپ شده بختیار وهاب زاده در تبریز)
 

گونای تبریزی

 

 
این دومین بار است که من برخی از کتب که با اهداف راسیستی در تبریز منتشر شده اند را نقد می کنم. دفعه اول کتاب "مختصری از تاریخ قدیم آذربایجان" بود ، نوشته مرحوم فریدون ابراهیمی. انتشارات "ندای شمس" بود ، با ترجمه "جمشید نیازی" و مقدمه پروفسور (!) کوزه کنانی. این بار کتابهای "بیر دسته چیچک" و "سیزه دئییب گلمیشم" است ، نوشته مرحوم بختیار وهاب زاده. انتشارات "اختر و هاشمی سودمند" است ، به اهتمام "اکبر رحیم زاده فرجی" (اهتمام یعنی تبدیل کننده الفبای لاتین به الفبای عربی با نرم افزار کؤچورگه ، یعنی حذف اشعار ملی ، یعنی تحریف اشعار و افکار ، یعنی اضافه کننده برخی جملات به متن اصلی بدون آنکه روح بختیار هم خبر داشته باشد ، یعنی ...) و مقدمه یک پروفسور دیگر ، صدیق.

مخاطب من در "بررسی یک کتاب سفارشی- 1و2"  ملت مان بود و تاریخ مان. عادتا با این نارسائیها و خودخواهیهای رسانه ای و دشواریهای ارتباط با متن جامعه ، من هم می دانستم که چه خواهد شد. هر چند که من "کم فروشی" نکردم ، هر آنچه در توانم بود ، آن آقای صاحب رسانه که قول رسانه ای کردن آن مطلب و رسوائی دست اندرکاران آن عمل راسیستی را داده Aبود به قولش وفا نکرد ، اصل کتاب را خواست یا مقدمه کامل آنرا ، من گفتم اصل کتاب را نمی توانم بفرستم ، او گفت از دوستان داخلی اش تهیه می کند ، من گفتم مقدمه را می فرستم ، متن کامل مقدمه کتاب را ساعتها تایپ کردم و به سرعت برایش فرستادم ، و از آن آقا که انتشارات ندای شمس را با شخصی به نام "حامد ایمان" عوضی گرفته بود ، دیگر خبری باز نیامد....

اما این بار ، چند وقت پیش وقتی شنیدم که دو جلد کتاب از مجموعه اشعار بختیار وهاب زاده (1925-2009) در تبریز منتشر شده است آنقدر شاد شدم که فکرش را هم نمی کردم که رؤیت این کتابها ، آن شادی زائد الوصف را به غمی سنگین مبدل کند. گرچه ما خوب می دانستیم که در عرصه نشر و ادب این شهر چه می گذرد ، اما دیگر نه که در روز روشن...

به یاد دارم ، چند سال پیش که "اورهان پاموک" توانست جایزه مهم نوبل ادبیات را به خود اختصاص دهد هنوز هیچ کدام از کتب مهم او در ایران چاپ نشده بود. در آن روزها ، من یکی از کتابهای اصلی او را که در فرانسه جزو پرفروشترینها بود برای ترجمه انتخاب کردم. سپس 3 فصل اول آنرا به صورت متن اصلی و متن ترجمه به همین آقایانی که این روزها این شاهکارها را منتشر می کنند ارائه دادم. آقایان ضمن تحسین ترجمه ، شرط ارائه ترجمه و اخذ مجوز از ارشاد تبریز را سانسور و حذف برخی از جملات کلیدی کتاب ، توسط خود من عنوان کردند. طبیعی بود که قبول نکنم و قضیه خاتمه یابد. چند ماه بعد ، همان کتاب در تهران چاپ شد ، دقیقا به همان شیوه ای که این آقایان از من می خواستند....

***

قبل از آغاز بررسی و نقد این کتب ، توصیه می کنم مقاله اخیر دوست بزرگوارم ، جناب "کمال اردم" با عنوان "نظر و عمل در حرکت ملی آذربایجان جنوبی" را به مثابه مکملی بر این بحث مطالعه کنید که من آگاهانه از تکرار مباحث ایشان خودداری کرده ام.

از کتاب "سیزه دئییب گلمیشم" شروع می کنیم که تفاوت این کتاب با کتاب دوم در این است که مقدمه این کتاب را خود آقای "اکبر رحیم زاده فرجی" (به زبان فارسی و بسیار کوتاه) نگاشته اند. در این مقدمه کوتاه ، دو تصویر کلی از مرحوم وهاب زاده ارائه شده است که من عین جملات آقای رحیم زاده فرجی را نقل می کنم:

"شاعر در عین گفتن اشعار فلسفی ، مذهبی و عاشقانه ، شاعری منتقد زمانه خویش بود." (سیزه دئییب گلمیشم ، بختیار وهاب زاده ، به اهتمام اکبر رحیم زاده فرجی ، نشر اختر و هاشمی سودمند ، چاپ اول 1389 ، ص 10)

و دومین تصویر:

"ایشان در شعر هاید پارک قصد دارد با زبان شعر ، آزادیهای ظاهری و زبانی کشورهای غربی را به نقد ادبی خود بگیرد." (همان ، ص 10)

من سعی می کنم به همان روشی که در "بررسی یک کتاب سفارشی" داشتم وفادار بمانم و از تحلیل و تفسیر چنین جملاتی خودداری کنم ، که قضاوت با مخاطبان است ، بدون شک کسی که اندک شناختی از بختیار وهاب زاده داشته باشد می داند که چنین جملاتی با چه اهدافی در کتاب گنجانده شده اند.

اما در متن اشعار ، سعی شده است تا اشعاری که در نظر آقایان صبغه ملی دارند حذف شوند و در عوض ، رنگ و بویی مذهبی به اشعار کتاب داده شود. این روش در هر دو جلد اعمال شده است. بر این اساس ، آقای رحیم زاده فرجی با اجازه خودش ، جملاتی را به ابتدای بسیاری از اشعار کتاب اضافه کرده است که در متن اصلی بختیار وهاب زاده وجود خارجی ندارند. این جملات تماما مضامینی مذهبی داشته و اکثرا از احادیث اسلامی (بدون ذکر منبع) استفاده شده و نیز جملاتی از "لئو تولستوی" در مدح و تعریف از اسلام آورده شده است! (شاید این انتخاب بدان دلیل بوده تا این شائبه را بوجود آورد که مرحوم بختیار ، خود چنین جملاتی را از تولستوی ذکر کرده است ، شاید)

"هر کسین "الله"ا و قیامته اعتقادی وارسا ، گرک وئردی یی سؤزه عمل ائتسین." حضرت محمد(ص) – (همان ، ص 343)

این حدیث به ابتدای شعر "قورخورام" اضافه شده بود.

و نمونه دیگر: "ان سون و ان بؤیوک دین اولان اسلام..." لئو تولستوی – (همان ، ص 88)

و دهها جمله با مضامینی مشابه این دو نمونه ، به متن اصلی اضافه شده است. این کلمه "به اهتمام" که آقای رحیم زاده فرجی در ابتدای اسم خود برای معرفی نقش اش در تهیه و چاپ این کتاب سفارشی ذکر کرده است چه حیطه اختیارات گسترده ای به ایشان بخشیده است (حتی بیشتر از خود نویسنده) که با جملاتی این چنین ، جهت دهی به اشعار بختیار را به راحتی امکان پذیر می سازد.

اما ایشان که چنین زحمت مضاعفی را به خود داده اند در برابر کلماتی که در آذربایجان جنوبی مصطلح نیستند یا دارای ریشه خارجی اند با بی تفاوتی عبور می کنند و ارائه توضیحات در پاورقی (اساسا کتاب ارائه شده فاقد پاورقی است) را لازم نمی بینند. دهها نمونه در این خصوص وجود دارد که دو نمونه از آن در صفحه 274 کتاب آمده است:

Orden – DDT

از آنجا که تبدیل الفبا با استفاده از نرم افزار مورد اشاره در ابتدای مقاله انجام شده است ، در نتیجه متد مشخصی در املا کلمات دیده نمی شود. مثلا در املا کلماتی که ریشه عربی دارند و دارای تشدید در یکی از حروفشان می باشند در برخی موارد حرف مورد نظر دوبار تکرار می شود و در برخی دیگر تشدید گذاشته می شود و در برخی دیگر ، هیچ کدام!

"حاققا دوشمن اولان حاقا تاپیندیردی موغام" (همان ، ص 334)

"شففافدیر ، حساسدیر...(با علامت تشدید در س) (همان ، ص 291)

و همین طور کلماتی نظیر "گل" یا "گه ل" – "گلر" یا "گه لر" که در جای – جای کتاب به صورتهای مختلف آورده شده اند.

و نمونه های دیگر (داخل پارانتز ، صفحات و شکل صحیح کلمات را آورده ام):

قم (ص 363) (غم) – قلبه (ص 222) (غلبه) – نییسه (ص 330) (نه یسه)

زیرونه (ص 335) (زیروه نه) – آنم قیسا عؤمرونو (ص 289) (آنیم قیسا عؤمرونو)

الویدامیز (ص 285) (الوداع میز) – بئتر (ص 344) (بتر)

ترگیت بو فیرونلوغو (ص 347) (ترک ائت بو فرعون لوغو)

پنجرنی (ص 133) (پنجره نی) – نئچین (ص 161) (نه چون)

و...

نمونه های ذکر شده و مشابه اینها در صفحات مختلف به کرات تکرار شده اند که در اینجا بصورت خلاصه ذکر گردیدند.

***

و کتاب "بیر دسته چیچک" که دوباره با "اهتمام" اکبر رحیم زاده فرجی و این بار با مقدمه آقای صدیق چاپ شده است. مقدمه ای که اگر اشعار نقل قول شده از بختیار را از آن حذف کنید به غایت کوتاه و بی مفهوم می شود. سالهایی که در حیات بختیار مهم بوده اند یا او موفق به کسب مدارجی در آن سالها شده ناقص ذکر شده و از میان کتابهای ایشان تنها نام 8 کتاب ذکر گردیده بدون اینکه اشاره شود به اینکه کتابهای بسیار دیگری نیز از قلم افتاده اند.(براساس آمار سایت بختیار وهاب زاده ، تعداد کتب چاپ شده ایشان در آذربایجان شمالی 53 کتاب است)

گفتم که بخش اعظم این مقدمه ، استفاده از اشعار خود بختیار است لیکن در معرفی یکی از این اشعار که نامهای "بابک" و "ستارخان" نیز در متن شعر دیده می شود آقای صدیق چنین می گوید:

"بیر شعرینده شاه رژیمی نین دئوریلمه سی و اسلامی انقلابین غلبه چاتماسینا اشاره ائده رک دئییر..." (بیر دسته چیچک ، بختیار وهاب زاده ، به اهتمام اکبر رحیم زاده فرجی ، مقدمه پروفسور صدیق ، نشر اختر و هاشمی سودمند ، چاپ اول 1389 ، ص 7)

سخن من با جناب صدیق این است که در دهه 60 و سالهای ابتدائی انقلاب ایران ، ایشان مجله ای منتشر می کردند با نام "یئنی یول" ، وقتی مجله را باز می کردی یک صفحه کامل ، عکس بزرگ آیت اله خمینی بود ، بعد شخص آقای صدیق در مقدمه اولین شماره این مجله چنین نوشته اند:

"اساس مقصدیمیز کوتله وی علمی – ادبی تدقیقات اثرلری نشر ائتمکدیر. سؤز یوخ کی مجموعه ده گئدن اجتماعی – انقلابی اثرلرده هر بیر موضعدن چیخیش ائدن شاعر و یازیچی ، امام خمینی نین رهبرلیگی آلتیندا بؤیوک و تحسینه لایق انقلابیمیزین تعمیق و تحکیمینی دوشونمگی ئوزونه اساس وظیفه ساییر." (مجله یئنی یول ، حسین محمد زاده صدیق ، فروردین 1361 ، صص 4-5)

در کلیه شماره های این مجله ، آقای صدیق هر جا که نیم صفحه خالی پیدا کرده اند ، با حروف درشت عباراتی این چنین چاپ می کردند:

"یاشاسین امام خمینی رهبرلیگی آلتیندا بؤیوک اسلامی و ضد امپریالیستی انقلابیمیز!"(مثلا در شماره اول ص 73 ، شماره 3 ص 21 ، شماره 4 ص 21 و...)

"اسرائیل باید از بین برود. امام خمینی" (مثلا در شماره 2 ص 96 ، شماره 3 ص 70 ، شماره 4 ص 10 و...)

و حالا سوال من ، اگر در اوائل انقلاب ، این مواضع را توجیهی برای ادامه حیات نشریه تان می دانستید ، چرا در سال 89 سعی می کنید بختیار وهاب زاده را هم به این مواضع آلوده کنید؟

این چه انقلاب و امام بزرگواری است که پس از این همه سال ، هنوز هم نتوانسته اید از آن دل بکنید؟

می توانستم خیلی حرفها با جناب صدیق داشته باشم ، بماند. ما به کتاب برگردیم.

از جمله اشعاری که آقای رحیم زاده فرجی در این کتاب حذفشان کرده اند ، منظومه بی نظیر "گولوستان پوئماسی" می باشد. ضمن آنکه فصل 8 این کتاب که با عنوان "اذان سسلری" و مشتمل بر اشعاری با صبغه مذهبی می باشد از مواردی هستند که آقای رحیم زاده فرجی با اجازه خودشان به کتاب افزوده اند و در متن اصلی موجود نیست.

آقای رحیم زاده فرجی در این کتاب نیز به مانند کتاب سابق  ، جملاتی را به ابتدای اشعار اضافه کرده اند ، و بدتر از آن ، دست به تحریف قرآن زده و آیه ای از قرآن را با اشتباه در شماره آیه مورد نظر قرآن و با ترجمه فارسی (گویا قرآن نمی تواند به تورکی آذربایجانی ترجمه شود) در ابتدای یکی از اشعار آورده اند:

"لذا بدانید که وظیفه رسول ما تبلیغ و رساندن آشکار است." مائده – 94 (همان ، ص 332)

اولا این آیه ، بخشی از آیه 92 سوره مائده است نه آیه 94 ، ثانیا این آیه چه ربطی به آن اشعار دارد؟ این همه بحث از اسلام در ابتدای اشعار ، چه مناسبتی دارد؟

"تولستوی کیمی ایسلاما گیریب مسلمان اولوردولار دا خبریمیز یوخ ایدی." (بیر دسته چیچک ، بختیار وهاب زاده ، به اهتمام اکبر رحیم زاده فرجی ، مقدمه پروفسور صدیق ، نشر اختر و هاشمی سودمند ، چاپ اول 1389 ، ص173)

"ایمان جهتدن مؤمن لرین ان کامیلی ان گؤزل اخلاقا مالیک اولان شخص دیر." حضرت محمد(ص) (همان ، ص 333)

اگر کمی به اخلاقیات پای بند بودید این چنین تحریف گسترده ای در کتاب شخصی که دستش از این دنیا کوتاه است نمی کردید. و باز هم در ابتدای شعر "شهیدلر" که از مضمون شعر آشکار است که به شهدای یانوار (قارا یانوار) اشاره دارد چنین جمله ای اضافه کرده اید:

"بوتون دونیادا وطن یولوندا شهید اولانلارین ، اؤنده "ایران"ین شهیدلری خاطیره سینه.""ا.ر.ف" (همان ، ص 329)

اما برخی از کلماتی که وقت نکرده اید توضیحاتی برای مخاطبانی که در  آذربایجان جنوبی از کتاب استفاده می کنند بیاورید:

ائپیلوق (ص 184) – پرولوق (ص 124) – ائفیر (ص 149) – ائکسترئمیست (ص 314) و...

هم چنین غزل "موغام" در هر دو جلد کتاب وجود دارد و تکراری است. و برخی اشتباهات دیگر:

ایدراکدا یول آچمیش گئجه دن گوندوزه آللاه (ص 336) (ایدراکا یول ...)

قلبین اؤزو یانماسا (ص 336) (...یانمازسا) – ان یوکسک حاقدا ، حقیقت دیر الله (ص 336) (ان یوکسک اولان حاقدا ، حقیقت ده دیر الله)

آجیز (ص 336) (عاجیز) – زره (ص 337) (ذره) – ظاهردیر (ص 337) (ظاهریدیر)

بطندکی (ص 337) (بطنینده کی) – آر (ص 341 و 305 و...) (عار)

هاییف (ص 146) (حئیف) و....

این توضیح شاید اضافی باشد که داخل پارانتز ، صفحات و سپس شکل صحیح کلمات را آورده ام و نکته دیگر اینکه این کلمات به دفعات بسیار در جای – جای کتاب موجود بودند که من فقط یکی از صفحات را ذکر کردم.

امیدوارم این ادای دین کوچک به بختیار ، آن همدردی که همواره با ماست کمی از شرمساری ما نسبت به او بکاهد. و دیگر اینکه هر شخصی که مستقیم یا غیر مستقیم در این نوشته مورد اشاره قرار گرفته است ، نه تنها حق پاسخگویی دارد که منت دارش هم می شویم ، هر چند که میدانم اینان به مقام پاسخگوئی تنزل نمی کنند.

گونای تبریزی

13/4/90