درجمهوری جوان آذربايجان چه گذشت؟


ميرموسی هاشمی

  

آذربايجان شمالی در۲۸ مای  ۱۹۱۸ به رهبری محمدامين رسول زاده بااعلام استقلال خود، به عنوان نخستين جمهوری مسلمان جهان شناخته شد. اين جمهوری جوان پس ازدو سال عمر با هجوم ارتش بلشويک ها درسال۱۹۲۰به خون نشست و ساقط شد.

ملت آذربايجان هرگزجايگاه خود را درتاريخ سر افرازش فراموش نکرده بود، و نيک می دانست اهميت مادی و استراتژی سرزمين اش برای روسها امرحياتی دارد وآنها قصد دارند ضمن استفاده ازثروتهای بيکران طبيعی آذربايجانيها درفرصت مناسب نيز بتوانند با استفاده ازموقعيت استراتژی آذربايجان، نيروهای خود را به جنوب، بسوی آب های گرم اقيانوس هند و خليج عرب و يا خاورميانه گسيل دارند. اشغال افغانستان دردهه۱۹۵۰نيزنشانگراين بلند پروازی شوروی جهت نيل به اهداف مزبور بود.

نريمان نريمانف(۱۹۲۵-۱۸۷۰)صدرکميته انقلاب و کميته اجرائی آذربايجان شمالی دردهه بيست، درنامه مورخ ۲۴ دسامبر۱۹۲۳به کميته مرکزی حزب کمونيست شوروی (بلشويک) و استالين، چنين می نويسد: 1

 «درسطح اقتصادی، تضعيف اقتصاد ملی اين سرزمين با پيشبرد سياست استعماری درآن بود، و درنتيجه اين سياست آذربايجان شمالی به زودی به بازار تامين مصارف داخلی صنعت روسيه

درآمده، تنها صنايع سبک جهت تامين نيازهای داخلی جمهوری تاحدی تکامل به آن داده شد. بارجوع به پيکره ها و آمار رسمی منتشر شده روشن می گردد که تنها يک پنجم تا يک بيستم از کل بهای واقعی مواد صادراتی به خود مردم آذربايجان تعلق يافته است.

منابع نفت باکو به علت اهميت حياتيش برای دولت شوروی،ازچنگ آذربايجانی هادرآمده ودراختيار روس ها وارامنه قرارگرفت. به دنبال شوروی سازی آذربايجان، نوبت دست اندازی به مؤسسات نفتی حياتی باکو رسيد. اين مؤسسات با روس ها،ارمنی ها و يهودی هااشباع شده است.»

   تاريخ برای بارديگر تکرار می شود! ناسيوناليسم آذربايجانی اززيرخاکسترزمان شعله ور گرديد. سرانجام درتابستان ۱۹۸۹با تشکيل جبهه خلق آذربايجان به رهبری ابوالفضل ايلچی بيگ و ديگررهبران، مبارزه   بی امان برعليه استعمارگران اشغالگرروس آغاز شد. ارتش روسيه برای سرکوب مبارزات مردم در۱۹ ژانويه ۱۹۹۰بی رحمانه به شهر باکو يورش آورد و در اين يورش صدها تن ازهموطنان بيگناه را به خاک و خون کشيد و يا مجروح ساختند.۲۰ ژانويه سياه  ۱۹۹۰به عنوان روز فاجعه ملی درتاريخ ثبت شد.

گلوله های سربی دشمن هرگزنتوانست خشم و عصيان مردم را خاموش سازد، سرنوشت ملت آذربايجان با دست خودش درحال گره خوردن بود. ليکن نتيجه مبارزات بی امان فرزندان غيور سبب شد شورای عالی جمهوری آذربايجان در۳۰ اوت رای به استقلال اين کشور داده و استقلال آذربايجان در۱۸اکتبر۱۹۹۱به رسميت شناخته شود.

بلشويکها برای وصول به نيت پليدشان، تخم کينه و اختلاف را برای نسل های آينده به موقع کاشته بودند. بويژه دردوران استالين مرزهای آذربايجان را به روی ارمنيان گشودند و درنتيجه کوچ دادن سياسی ارمنيان به سرزمين های آذربايجان و حمايت همه جانبه مادی و معنوی ازآنان ترکيب جمعيت قاراباغ به نفع ارمنی هادگرگون شد. حتی بلشويک هابااجرای باصطلاح اصلاحات مرزی بين آذربايجان شمالی وارمنستان بخشی وسيعی ازناحيه قازاخ و کل ناحيه  زنگه زوررا از پيکرآذربايجان جدا ساخته و به ارمنستان ضميمه کردند. به اين ترتيب نخجوان و مناطق آن بوسيله يک کريدورازآذربايجان جداگرديدونخجوان درميان سه کشور، ترکيه،ايران وارمنستان درمحاصره قرارگرفت واين راهکار نا معقول تنها يک بخش ازتمايل شوروی درمقابل آتاتورک برای صلح بود که ازطريق نخجوان آذربايجان به طول12  کيلومتر با ترکيه هم مرزاست.2

توطئه دشمنان فروکش نکرده و اين بار بذر دشمنی و نفرت کاشته شده دوران های قبل که در بالا اشاره شد به بارنشسته بود. با ترفندهای ديگر فعاليت های ضد آذربايجانی تداوم می يافت. تندروهای ارمنی همچنان برای نيل به آرزوهای کشورگشائی شان چشم طمع به سرزمينهای ديگرآذربايجان دوخته بودند. درهنگام فروپاشی شوروی سابق مناقشه قاراباغ را آفريدند ودسته های مسلح تروريست ارمنی باحمايت ارمنستان و روسيه ازهرگونه آزار و اذيت آذربايجانيان کوتاهی نکردند.

 با توطئه های قبلی و همکاری آشکار ارتش روسيه درسال۱۹۹۱قره باغ و نواحی آن بطورکامل توسط ارمنستان اشغال می گردد. هزاران- هزار آذربايجانی ازخانه و کاشانه خود بيرون رانده  شده واوضاع آذربايجان بحرانی می شود.کناره گيری اياز مطلب اوف  درششم مارس ازپست رياست جمهوری آذربايجان،دهها هزارتظاهرکننده در اطراف پارلمان را به شادی غرق می کند. جبهه خلق خواهان عمليات نظامی گسترده ای برعليه ارامنه متجاوزدرناحيه قاراباغ است.آتش جنگ باعمليات تهاجمی ارامنه درسال ۱۹۹۲شعله ور می گردد. يا«دويد ائوپولد»حقوقدان اهل کليولند، دست داشتن دولت شوروی سابق درتشديد جنگ مزبور را تائيد می نمايد3 اهالی خوجالی توسط نيروهای ارمنی قتل عام می شوند.  شهردارخوجالی، «المان ممداوف» درباکو در   يک کنفرانس مطبوعاتی می گويد: خودروهای زرهی متعلق به ارتش شوروی سابق حمله به شهر را رهبری نموده،وراه رابرای پيشروی نيروهای ارمنی گشوده اند4 

همچنين «فرهاد مهديف» می گويد: يک گروه ويژه چترباز تحت فرمان مسکو به نزديکی خان کندی وارد شده و در يک سری حمله ارامنه به عسگران شرکت جسته است. بدنبال سقوط شهر «کلبه جر»  ژنرال داداش رضايف، نيروهای روسی مستقر درارمنستان را متهم ساخت که به سود ارامنه در نبرد شرکت جسته اند. اما فرمانده لشگر۱۲۷روسيه درارمنستان دخالت نيروهايش درحمله ارتش ارمنستان به آن ناحيه را تکذيب کرد.  با سقوط «کلبه جر»  ارمنستان موفق شد، قاراباغ را با «راهرويی» به سرزمين اصلی ارمنستان وصل کند.5
  
قتل عام اهالی خوجالی و ديگر مناطق، خشم آذربايجانی های جنوبی را برانگيخت و هزاران نفر ترک های آذربايجانی با راهپيمائی درتهران، درمقابل سفارت ارمنستان قتل عام هموطنانشان را بوسيله متجاوزين ارمنی بشدت محکوم ساختند. درترکيه نيز بسياری ازترک ها با انجام  تظاهرات درخيابانهای چند شهر اعتراض خود را به متجاوزين ارمنی اعلام داشتند. دولت ترکيه پروازهای مستقيم به ارمنستان ازطريق حريم هوائی ترکيه را ممنوع ساخت  و سليمان دميرل، رئيس جمهور ترکيه به ايروان اخطارکردکه تحمل ترکيه به آخر رسيده است. ترکيه به عنوان واکنش دربرابر حملات ارمنستان به قاراباغ عليا جلوی عبور کمک های بشردوستانه غرب را به ارمنستان ازطريق خاک خود گرفت.6  ايران ازموضع مثبت ترکيه به آذربايجان ناراحت است.   برعکس دربحبوحه جنگ، هنگاميکه هموطنان آذربايجان شمالی درمناطق اشغالی ارمنستان خانه و کاشانه خود را رها ساخته و به آنسوی ارس يعنی به آذربايجان جنوبی پناه  می آوردند، دولت ايران با گسيل نيروهای نظامی به سرحدات از ورود پناهندگان بشدت جلوگيری بعمل آورد. درنتيجه سيل پناهندگان در برابر سرمای شديد و بارندگی همچنان درآنسوی مرز از طريق دولت نوبنياد جمهوری آذربايجان شمالی درداخل واگون ها و چادرهای سرد جابجا شدند. اين بار نيز آذربايجانی ها رفتار دوستان ودشمنان خود را در رابطه با مسئله قاراباغ ارزيابی کردند.

 درمدت جنگ که تنها آتش بس های کوتاه مدتی انجام می گرفت، رئيس جمهور وقت ارمنستان به چهارده کشور ازجمله آمريکا برای متوقف ساختن جنگ توسل جست.
چهارم مارت، آذربايجان با استقرارنيروهای صلح سازمان ملل درناحيه داغليق قاراباغ موافقت نمود و دو روز قبل ازآن وزيرخارجه ارمنستان اعلام داشته بودکه،ارمنستان نيز با استقرار نيروهای صلح  

سازمان ملل در ناحيه مزبور موافق می باشد. جمهوری جوان آذربايجان  درمدت جنگ بيش از يک ميليون نفراز اهالی مناطق تحت اشغال ارمنستان را پذيرا بود و با ازدست دادن 20  درصدازاراضی خود با مشکلات فراوانی روبرو بود.  برخی کشورها بويژه ايران اين مناقشه را اختلاف مذهبی بين دو ملت قلمداد می کنند. اما اين جنگ دو علت مشخص داشت: 1-  قومی :  همانگونه که اشاره شد،حاکميت های روسيه درطول دهها سال هزاران خانواده ارمنی را به سرزمين های آذربايجان کوچ سياسی داده بود. ۲- ارضی: مطالبه آذربايجانيها در جهت استرداد۹۰۰۰ کيلو متر مربع سرزمين های اجداديشان که دراشغال ارمنستان بود.ودفاع ازناحيه «قاراباغ»  واهالی آن دربرابرتهاجم دسته جات تروريستی ارامنه که بوسيله نيروهای زمينی و هوائی دولت ايروان بشدت حمايت می شدند.  (طوفان آراز، جنگ ارامنه- آذری های شمالی، کوپنهاک 1992 ص 4)

متاسفانه دراين جنگ ناخواسته متجاوزين ارمنستان ازسوی روسيه،ايران و برخی کشورهای ديگرغربی بويؤه فرانسه بنحو چشمگيری پشتيبانی می شدند. واين امر باعث  تقويت و گستاخی ارمنستان شده و سبب گرديد حداقل ۲۰درصدازخاک آذربايجان به دست ارمنی ها بيافتد.

 

آذربايجان در بحران

بحران اجتماعی،سياسی و نظامی که ازسال   ۱۹۸۸درآذربايجان آغازشده بود، درتابستان سال ۱۹۹۳به اوج خود رسيد. عدم توانائی و قاطعيت درسلسله مراتب فرماندهی درارتش و...  سبب بروز بی نظمی ها گشت. بطوريکه دراوايل ماه ژوئن (اييون)  يون يک فرمانده جوان شورشی ازارتش نوپای آذربايجان بنام سرهنگ «سورت حسينوف»، با هوادارانش درچهارم ژوئن   ۱۹۹۳با تصرف يک پايگاه نظامی درشهرگنجه  اسلحه و مهمات آنجا را بدست می آورند. در زدوخورد خونين با نيروهای امنيتی درشهر تعداد ۶۰ نفراز نيروهای دوطرف هلاک می شوند. دومين شهر،يعنی شهرگنجه که با سيصد  هزارجمعيت درغرب آذربايجان واقع است بدست شورشيان می افتد. برای براندازی حکومت مرکزی باکو شورش از همين جاآغاز می شود. بنا به توطئه های قبلی، هواداران حسينوف، همزمان با آن درشهرلنکران درجنوب نيز به تحکيم قدرتشان می پردازند.

ستون شورشی اعزامی به باکودر۲۰۰ تا۳۰۰ کيلو متری پايتخت سه شهررا به اشغال خود در می آورد. هر لحظه کشورراجنگ داخلی وحتی تجزيه تهديد می کند. بطوريکه، کارکنان چندين سفارتخانه خارجی و شرکت های نفتی باکو،در۱۵ژوئن کشوررا ترک  کردند.اقتدار موجود هرگز قادر به جلوگيری از بحران موجود نبود. درهمين هنگام مردم ازگوشه و کنار کشور ضمن ارسال تلگراف، نامه و اعزام نمايندگانی ازطرف قشرهای مختلف به نخجوان،«حيدرعليف»  رئيس پارلمان نخجوان را برای بدست گرفتن رهبری کشور و فرو نشاندن بحران به باکو دعوت  می کنند.

 ابوالفضل ائلچی بيگ،شخصيت دانشگاهی ووطن دوستی بود که سالها باحکومت بلشويک ها مبارزه کرده، شکنجه و زندانی شده بود. ائلچی بيگ به دنبال انتخابات پارلمان درسال۱۹۹۲ که منجر به پيروزی چشمگير دموکرات های ميانه رو و جبهه خلق گشت، رئيس جمهورآذربايجان شد اما شکست ها ازتهاجم ارمنستان و وخامت اقتصاد موقعيتش را تضعيف نمود.ائلچی بيگ، طرفدار نزديکی کامل به ترکيه بود، چيزی که موجب نگرانی تهران و مسکو می شد. ائلچی بيگ نيز برای جلوگيری از برادرکشی و حفظ يکپارچگی کشوردربرهه حساس ازحريف سياسی خود يعنی حيدرعليف [سياستمدارمجرب] دعوت می نمايد که برای نجات کشور پا به پيش بگذارد.

  حيدرعليف هفتاد ساله که آموزش سياسی اش را در پليس مخفی شوروی سابق ديده بودودرسال۱۹۶۷رئيس «ک. گ . ب » درآذربايجان بود. بعدهابرای عضويت دررهبری عالی اتحادشوروی سابق به اداره سياسی (پوليتبورو)  انتخاب شد.و با ميکائيل گورباچف آخرين رهبرشوروی، حريف انتخاباتی محسوب می شد،اما به دلايلی کنار گذاشته شده بود. ازسال۱۹۹۰درسمت رئيس پارلمان ايالت خودمختار نخجوان قرارداشت.حيدرعليف به محض دادن جواب مثبت درنهم ژوئن۱۹۹۳با يک فروند هواپيمای اعزامی ازطرف دولت آذربايجان  به باکو می آيد.

درهيجدهم ژوئن ائلچی بيگ بايک فروندهواپيما، باکو را به قصدنخجوان ترک می نمايد و حيدرعليف،اطلاع می دهد،پست رياست جمهوری رابرعهده گرفته است.  عليف،درتلويزيون ملی کشور اينگونه پيام می دهد:

«ازآنجاکه رئيس جمهور ارتباطی باارگانهای دولت ندارد،من به عنوان رئيس پارلمان، برطبق قانون اساسی، پست رياست جمهوری را تحويل می گيرم و يادآور شد،ائلچی بيگ مجبوربه فرار نشده است. اما به نظرمن ائلچی بيگ عاقلانه ترين کار را کرد.»

درآن هنگام، يک هزار نفرازنيروهای شورشی در اطراف باکو مستقر می شوند. عليف به منظور حل بحران با فراکسيون های سياسی تلفنی تماس برقرار می نمايد، سورت حسينوف، خواستار يک پست عالی از نوع پست نخست وزيری می گردد.حيدرعليف در۲۰ ژوئن به خبرنگاران  می گويد: سورت حسينف قصدکودتادارد. من ازآن جلوگيری خواهم کرد واجازه نخواهم داد قانون اساسی و دموکراسی پايمال گردد. عليف می افزايد: سورت چه به خواهد و چه نخواهد بازگشت رئيس جمهوری ( ائلچی بيگ)  ضروری است. اما باتوجه به وضعيت فوق العاده با تائيداکثريت نمايندگان مجلس ملی، حيدرعليف در۲۴ ژوئن۱۹۹۳درمقام رئيس جمهورآذربايجان انجام وظيفه نمود.

بحران سياسی و نظامی درکشورهمچنان ادامه دارد.  وزيرجنگ سابق،(رحيم قاضی يف)   بخاطرعدم نائليت به خواسته های خود، بعدها به ياری يکی از فرماندهانش بنام(علی کرم همت او)درشهر«لنکران» به فعاليت تجزيه طلبانه اش قوت بخشيد. اعلام موجوديت جمهوری ساختگی تالش- مغان درجنوب، آذربايجان را به سوی تجزيه سوق می داد. بحران موجود سبب شد، نيروهای متجاوزارمنی با استفاده ازخلع سياسی و نظامی موجود، با تهاجم تازه شهر«آغدام» را نيزتصرف نمايد.7

خوشبختانه،حيدرعليف با تکيه به ملت و مهارت سياسی خود توانست توطئه ها را بموقع خنثی سازد، در نتيجه «سورت حسينوف» به روسيه متواری شد و بقيه مجرمين به محکمه ها تسليم شدند. سورت حسينوف بعدها ازروسيه مستردگرديد و پس ازمحاکمه درآذربايجان به زندان محکوم شد. او، بعدها مانند سايرزندانيان سياسی اززندان آزادگرديد. به اين ترتيب ثبات سياسی به آذربايجان بازگشت. اين بارحيدرعليف در سوم اکتبر۱۹۹۳با حمايت گسترده و رای مردم، به رئيس جمهوری آذربايجان منتخب گرديد. بعضی ها برعليه حيدر عليف تبليغات شومی را به راه می انداختند، بويژه برخی ديپلمات های ترکيه درباکو در برابر به قدرت رسيدن حيدر عليف بسيار محتاطانه سخن می گفتند.  اما بعد ها به آنان نيز ثابت گشت که  او آخرين اميد برقراری ثبات درآذربايجان است و بعضی ها دريافتند که حيدرعليف، نوکر هيچکس نيست، جز ملت آذربايجان و او می تواند با همه همسايگان جمهوری آذربايجان سياستمدارانه مذاکره نمايد.

نخستين رئيس جمهورآذربايجان ابوالفضل ائلچی بيگ ازسال1993 مدتی درمنطقه اردوبادنخجوان،روستای «کلکی» با اندوه فراوان به زندگی اش ادامه داده و سپس به باکو بازگشت. و پس ازمدتی در نتيجه مبتلا به مرض جانکاه سرطان جهت معالجه به ترکيه رفته و درآنجا در يک بيمارستان نظامی برای هميشه چشم از جهان بست. روحش شاد، روانش شاد باد.

حيدر عليف نيز پس از ده سال رهبری در سمت رئيس جمهوری آذربايجان،نهايت سر و سامان دادن اوضاع آشفته گذشته کشورش، درسالهای 2003 بعلت مبتلا به مرض جانکاه سرطان دربيمارستلن نظامی آنکارا بستری و سپس به آمريکا فرستاده شد و سرانجام در بيست و يکم آذرماه درآمريکا قلبش برای هميشه ازحرکت باز ايستاد و به ابديت پيوست روحش شاد و روانش شاد باد. 

 امروز جمهوری آذربايجان جوان درپناه ثبات و امنيت راه ترقی را می پيمايد. هموطنان ما با پشت سرگذاشتن تاريخ پرفراز و نشيب هميشه ازخدمتگذاران وطن با خوشنامی ياد می کنند. به عقيده نگارنده رهبران مزبوردرشرايطی اقتدار را دردست گرفتندکه آذربايجان دستخوش حوادث سهمناک قرارگرفته بود!

 

 [1] - توفان آراز،کوپنهاک جنگ ارامنه-  آذری های شمالی، سال1992، ص۶  برگردان فارسی مندرج در نشريه «وارليق»، تهران ، ش  ۵-۷۴، ۱۳۶۸

 [2] انيستتو سياست خارجی سوئد: نوشته اسون اولوف لؤو، برگردان يونس شاملی. صص 14،15   بهار۱۹۹۷

 [3] توفان آراز، کوپنهاک،  جنگ ارامنه و آذری های شمالی در ۱۹۹۲، صص 11،13

[4] همان منبع، آذربايجان شمالی پس ازاحيای استقلال،چاپ اول، ص ۱۹ کوپنهاک ۱۳۷۲

[5] توفان آراز، آذربايجان شمالی پس از احيای استقلال، کوپنهاک سال ۱۳۷۲ ، صص۳۱،۳۲

[6] - ترکيه تنها کشور« ناتو» بود که به عنوان اولين کشور، جمهوری آذربايجان را به رسميت شناخت. اما رژيم تهران بخاطر اينکه مبادا کرملين را که با آن روابط بسيارحساس دارند برنجاند کوچکترين نشانه ای ازشناسائی جمهوری آذربايجان نشان نداد. (طوفان آراز۱۹۹۰کوپنهاک، آذربايجان شمالی دروضعيت تاريخی نوين شوروی،  ص ۵۲)

[7] - طوفان آراز (آذربايجان شمالی پس از احيای استقلال) چاپ اول سال۱۳۷۲ صص ۳۶ تا ۴۰، ۴۴-۴۵

*سرهنگ سورت حسينوف مدير ثروتمند در يک مؤسسه تجارتی است، که سلاح های نيروهای آذربايجانی را درقاراباغ تامين نموده و درزمان رئيس جمهور پيشين، اياز مطلبوف درجه سرهنگی دريافت کرد.  و به فرماندهی نيروهای آذربايجان در قاراباغ منصوب گشت. جبهه خلق آذربايجان وی را متهم می سازدکه مامور روس ها است و دقيق تر مشکوک به همدستی با اياز مطلبوف کمونيست برکنار شده است، که اکنون به مسکو پناهنده شده. اين سرهنگ جوان آشکارا خواستار مقام وزارت دفاع بود، اما ائلچی بيگ رئيس جمهور وقت نه تنها اين تقاضا را برآورد ننمود، بلکه درماه فوريه ناگهان او را  برکنارساخت.

* عصرلره برابر ايللر، ص  22 تا 25