|
|||
تاكنون هيچيك از ارگانهای دولتی و احزاب و ... بخاطرتماميت ارضی ايران در از بين بردن هويت ملی تركهای آذربايجانی از پای ننشسته اند. دراين جا نورالدين كيانوری(رهبرحزب توده ايران) درباره رستم- اف، روشنفكر آذربايجان شمالی، و همچنين حركت ملی آذربايجان اينگونه توضيح میدهد: «بله، رستم اف! پدرفكری اين افراد ميزا ابراهيم اف است. اين هم كتابش از ميرزا ابراهيم اوف1 جملاتی نقل كرده است. «بدين ترتيب، روشنفكران قفقاز، همانطوركه رستم اف نوشته، معتقدند كه دو وطن دارند: باكو و تبريز« تبريز برای ما همانقدرعزيز است كه باكو» رستم اف بعدا ازخيابانهای تبريز سخن گفته ، ازفلان تبريزی و غيره. كيانوری می گويد: بلی. به اين ترتيب اين افكار از قديم درآذربايجان شوروی وجودداشت و هنوزهم برجای مانده است، درآذربايجان شوروی تامدت ها از آذربايجان واحد صحبت می شد. در فرقه دموكرات آذربايجان برای يك دوران طولانی، قبل از اينكه با حزب توده ادغام شوند، شعارشان در نشرياتشان همين«زنده باد آذربايجان واحد»بود. و اين شعار دائم شان بود كه ميهمانی ه و متينگ هايشان به آن ختم می شد. ولی مركز ب اين جريان مخالف بود، جدا مخالف بود، و به همين علت به آنها فشارآوردند كه ب حزب توده ايران يكی شوند. چرا؟ برای اينكه اين شعارخفه شود، و راه خفه شدن اين شعار ادغام درحزب بود. وقتی آنها درحزب ادغام شدند، مجبور شدند که برنامه مشترکی را بپذيرند که يکی از مفاد آن تماميت ارضی ايران بود. روشنفكران آذربايجان شمالی، كه معلم فكری شان ميرزا ابراهيموف بود، جدا اين مسئله را تبليغ می كردند. او كتابی به نام تهران نوشته و كتاب ديگری دارد به نام آن روز می رسد، كه هردو به فارسی ترجمه و منتشرشده است. هسته اين كتاب ها مسئله [الحاق آذربايجان] است. جای دارد به چکيده ای ازنوشته احسان طبری، يکی ازچهره های سرشناس حزب توده، نيز در رابطه با وحدت دو آذربايجان اشاره ای کرده باشم. احسان طبری می نويسد: «چيزی که افسران ايرانی عضو فرقه را درمهاجرت سخت عصبانی و رنجيده می کرد، تبليغ رسمی ملی گرائی بود. دردوران باقروف، وی را به «ايکی آذربايجانين واحد آتاسی» يعنی: يگانه پدر دو آذربايجان به اصطلاح شمالی و جنوبی می خواندند. در آن موقع احدی جرئت نمی کرد شخصيت و هويت ايرانی خود را نشان دهد و کمترين مقاومت منجر به تبعيد به سيبری می شد. ولی پس از باقروف به تدريج عدم رضايت ازسياست ملی آشکار گرديد. علت بروز اين مقاومت را بايد درزندگی داخلی حزب کمونيست شوروی جستجو کرد. اطراف باقروف جمعی از روشنفکران ملی گرا نظير ميرزه ابراهيموف (اديب)، صمد وورغون(شاعر) و حسنف و يعقوبف و مصطفی يف نوکران «حزبی» باقروف و بسياری ديگر حلقه زده بودند. حسين اف با نشر منظومه «ده ده قورقود» که يک منظومه حماسی متعلق به تمام اقوام ترک است و تحليل اين منظومه، احساس ملی گرائی خود را فاش کرد. مخالفان باقروف درپليت بورو و در راس آنها مولوتف اشاعه اين ملی گرائی را خطرناک دانستند. بنا به دستور استالين، باقروف مقالاتی در«پراودا» و مجله بلشويک نوشت و ملی گرائی را محکوم شمرد. ده ده قورقود ممنوع اعلام شد و حيدر حسين اف، که دراين مسئله آماج انتقاد بود، خودکشی کرد. مسئله بارديگر از طرف فاده يف، رئيس اتحاديه نويسندگان شوروی، در نطق خود در کنگره نوزدهم مطرح گرديد و اين جريان را به باقروف منسوب کرد. باقروف با اطمينان به حمايت استالين و مالنکوف و بريا جواب سختی به فاده يف داد و اتحاديه نويسندگان را درمعرض انتقاد قرار داد. کار منجر به مداخله هيئت رئيسه شد و ماجرا با عذرخواهی ذليلانه فاده يف درقبال باقروف خاتمه يافت. پس از باقروف همين روحيه ملی گرائی و همان محافل شناخته شده معتقد به آن باقی ماندند و حربه اساسی عمل آنها فرقه دموکرات آذربايجان بود چرا که موضع ضعيفی دربرابر کميته مرکزی حزب کمونيست شوروی داشتند و از راه تلقين و تحريک و با مراعات احتياط عمل می کردند. درآذربايجان شوروی ايدئولوژی مسلط ايدئولوژی ملی گرائی بود نه کمونيسم و «وحدت دو آدربايجان» شعار مطلوب ملی گرايان بود. 2 احسان طبری در باره سياست روسی کردن می نويسد: «شفاعت معلم پروفسور شيمی درآذربايجان به من گفت: «به ما می گويند ناسيوناليست. در صورتيکه ما آخرين آثار شخصيت ملی خود يعنی زبان را سعی داريم حفظ کنيم ولی آنرا هم نمی توانيم.» طبری می افزايد:« نا خرسندی از اين مسئله بسيارشديد است. برای عملی کردن سياست«روسی کردن»شوروی در همه جمهوريهای غير روسی، جمعيتی برابر با 40 درصد جمعيت اصلی و بومی از نقاط ديگر، بويژه از روسها بتدريج رخنه داده است. يک نفر تاجيک يا ترکمن در مثلا جمهوری ليتونی با روس فرقی ندارد چرا که می تواند با آن صحبت کند، آميزش داشته باشد و رابطه برقرار سازد چرا که آنان تاجيکی و ترکمنی نيستند، بلکه يک روسی هستند. اما درباره کشورهای «اغمار» پيداست که فشار سيطره جويانه شوروی به چه عواقبی منجر شد. جدا شدن يوگسلاوی، جنبش اعتراض آميزدررومانی، چند جنبش انقلابی درلهستان، جنبش ملی طرفداران دوبچک درچکسلواکی، جنبش های انقلابی مجارستان و آلمان شرقی، جدا شدن آلبانی و بالاخره جدا شدن چين ازحلقه کشورهای تحت سيطره شوروی، نمودار شدن اين عواقب است. لذا وقتی جمهوری اسلامی، شوروی را کشور استکبار شرق می شناسد، درتشخيص خود کمترين اشتباهی نکرده است.»3 همانگونه که دربخشهای مختلف به تفکرشوونيستی پان ايرانيست ها اشاره شده است، دراينجا هم از آثار قلمی احسان طبری چنين هويداست که او هم از قضاوت درست درباره مسئله ملی عاجز است و يا نمی خواهد حقايق را آنچنان که هست بر زبان بياورد. پس می توان نتيجه گرفت که «ميرجعفر باقروف» و همفکران او خطر«آپارتايد» را آن موقع هم، چه درشوروی سابق و چه درايران کاملا حس می کردند. بدين جهت برای نجات هموطنانشان ازخطر آسيميله شدن به وسيله بيگانگان، «وحدت دو آذربايجان» را آماج خود قرارداده بودند! حالا به معنای واقعی، وقتی می گوييم: «نسل حاضرآذربايجانی امروز هم اشتياق فراوانی به «وحدت دو آذربايجان دارند، حرفی گزاف نگفته ايم!»ته ايم!» آذربايجان واحد با انعقاد قراردادهای (گلستان 1813) و (ترکمنچای 1828)ميلادی بوسيله بيگانگان به دو قسمت جنوبی و شمالی تقسيم شد. اما آذربايجان به لحاظ معنوی دردل مردم اين ديار، هميشه آذربايجان باقی ماند. برای ثبوت اين سطور پيدا کردن حقايق درآهنگهای ملی، باياتی ها، ادبيات و فولکلورمان برای هر کسی بسيار آسان است و دراين باره آثار بسياری از روشنفکران ملی وجود دارد. دراينجا به شش شاعربلند آوازه آذربايجان اشاره می کنم: ازآذربايجان جنوبی (حبيب ساحر، بولوت قاراچولو «سهند» سيدحسين شهريار) و از آذربايجان شمالی(صمد وورغون، علی آقا واحد، سليمان رستم) که درحسرت آذربايجان واحد درد و دل ملت آذربايجان را از هر دو سوی «ارس» به نظم کشيده اند. شهريار، در شعرخود چنين می گويد: «قاشديق اوزلشديک آرازدا يئنه گؤزلر بولاغ اولدو» و مفهوم حقيقی اين بيت شعر در اجتماع آذربايجانيان در31 دسامبر 1990 در دو سوی رود ارس، برهمه آشکارگرديد و هزاران نفراز هموطنان آذربايجان شمالی در مناطق خودمختار«نخجوان» درامتداد مرز، حدود 90 کيلومتردرساحل رود «ارس» موانع و سيم های خاردار را که ساليان دراز توسط بيگانگان بين آنان ايجاد شده بود، برچيده و گمرک را به تصرف خود درآوردند. هموطنان از هردو سو يکديگر را با گل و شيرينی تبريک گفتند! دراين ميان نيروهای مسلح ايران و روس قادر به جلوگيری از ابراز احساسات ملی يک ملت دو تکه شده آذربايجان نشدند.4 درتظاهرات سوم ژانويه سال1990 شهر«باکو» يکنفرشهيد می شود. يک ژورناليست آذربايجانی به مخبر D,P,A آلمان گفته بود: اين بيداری ملت و بحران ها ما را به هدف تشکيل آذربايجان واحد نزديک می کند! در نهايت درماه اکتبر1991 آذربايجان شمالی استقلال خود را بدست آورد و پس ازساليان دراز، حسرت ديدار با عزيزان اين سوی مرز به پايان رسيد. و تمام تماشاچيان تلويزيون های دنيا و خوانندگان نشريات شادی مشترک دو سوی مرز را ديدند و يا خواندند. تحولات موجود باعث شدکه درماههای ژانويه و فوريه سال1992 در باکو، گنجه، شيروان و... شعار وحدت دو آذربايجان طنين انداز شود. و پس ازآن درماه ژوئن همان سال صدها دانشجوی دانشگاههای تبريز به خيابانها ريخته و به تظاهرات پرداختند. و شعارشان چنين بود: «آذربايجان بير اولسون، مرکزی تبريز اولسون! و ارمنستان را به خاطر اشغال منطقه «قاراباغ» و کشتار و غارت اهالی آذربايجان شمالی به شدت محکوم ساختند!» همانگونه که پس ازجنگ دوم جهانی، هندوستان، پاکستان، اندونزی، ويتنام، سودان، غنا، الجزاير، اسرائيل و... به استقلال دست يافتند. خوشبختانه امروز هم دردنيا آتمسفر موجود ارزيابی های ايده لوژيکی حاکم برجوامع بين المللی را به آرشيو تاريخ سپرد. نسيم آزادی، اروپای شرقی، آسيا، آفريقای جنوبی را در هم نورديد و امپرياليست ها به زانو درآمدند. بهتراست آقايان پان ايرانيست ها! حقيقت را آنچه که هست، آنگونه ببينند و ارزيابی بکنند! و اگرچه تلخ هم باشد با شهامت حقيقت را بپذيرند. به اعتقاد نگارنده، نسل حاضر شانس ديدن آذربايجان واحد را خواهند داشت! د داشت! امروزه بيش از چهل کشوردرجهان وجود دارد که جمعيت هرکدام از يک ميليون نفر کمتر است ولی در خانواده بين المللی حيات خود را ادامه می دهند. ذکر نام و تعداد جمعيت کشورهای مزبور به شرح زيراست:5
تعداد جمعيت نام کشور رديف 1-Andorra 57 100 2-Antigua och Barbuda 64 000 3-Bahrain 531 000 4-Bahama 264 000 5-Barbados 259 000 6-Belize 196 000 7-Brunei 268 000 8-Cyprn 738 000 9-Djibouti 557 000 10-Dominica 71 500 11-Fiji 748 000 12-Gambia 921 000 13-Grenada 91 000 14-Guyana 748 000 15-Island 261 000 16-Kiribati 75 000 17-Komorerna 497 000 18-Liechtenstein 30 000 19-Luxemburg 387 000 20-Maldiverna 230 000 21-Malta 360 000 22-Marshallöarna 50 000 23-Monaco 30 000 24-Nauru 8100 25-Palau (Belau) 15 000 26-Qatar 520 000 27-Sant Kitts och Nevis 43 000 28-Saint Lucia 135 000 29-Saint Vincent 109 000 30-Salomonöarna 339 000 31-San Marino 24 000 32-Sao Tome och Principe 126 000 33-Seychellerna 71 000 34-Surinam 404 000 35-Swaziland 826 000 36-Tuvalu 9500 37-Vanuatu 154 000 38-Vatikanstaten 1000 39-Västra Sahara 180 000 40-Västra Samoa 160 000 -------------------------------------------------------- 1- خاطرات نورالدين کيانوری، صص 121-122 2 - کژ راهه ، خاطراتی ازتاريخ حزب توده، احسان طبری، چاپ، 1378 صص 291، 292، 3- همان منبع، ص 144 4- آذربايجانيان ساکن دو سوی«ارس» هنگامی که موانع مرزهای تحميلی بيگانگان را به سرعت بر می چيدند، اين امر نگرانی شديدی دردل دولت های ايران و شوروی سابق پديد آورده بود، با ابتکار دولتهای مزبور، به منظور رويارويی با آذربايجانيان، بين مسکو و تهران درسال 1989 در تهران قرارداد همکاری دوجانبه امضاء شده بود اما در اين مرحله از بيداری هيچ نيرويی قادر به مهارحرکت ملی نبود. بطوريکه بيش از 500 نفر هموطنان آذربايجانی در بيستم ژانويه 1990 با مقاومت در برابر نيروهای شوروی سابق جان باختند و عده ای زخمی شدند. Världs Atlas,1994 ;Sverige -5 منبع: برگرفته ازکتاب «خاطرات يک سرباز»، سال1386، ميرموسی هاشمی |
|||