|
|||
درنيم قرن گذشته شوونيست ها با بکار بردن سياست آسيميلاسيون، شديدترين ضربه را به روح ملی آذربايجانيها وارد ساختند. بطور مثال، خود آيت الله شريعتمداری در آذر ماه ۱۳۵۸درپاسخ به سئوال خبرنگاری دررابطه باخودمختاری، چنين می گويد: «اين کلمه خودمختاری را ما الان نمی پسنديم، اجالتا اختيارات داخلی را برای آذربايجان می خواهيم. برای خود مختاری بايد قانون تصويب شود و مادام که درقانون اساسی اين مسئله پيش بينی نشود و نيايد ارزشی ندارد. فعلا اختيارات داخلی مناسب است» ۱ با اينکه رژيم شاه سرنگون شده بود اما درداخل حکومت اسلامی نيزکم و بيش تفکر تماميت خواهی و شونيزمی حاکم بوده است. آنروزها تعيين استاندار هم آسان نبود، دراين باره سئوالی که ازآيت الله حسينعلی منتظری۲، يکی ازمعماران انقلاب اسلامی بعمل آمده و موضوع سئوال و جوابش را در زير درج می کنم: س: درزمان دولت موقت گويا انتظار آقای شريعتمداری اين بودکه امام جمعه تبريز و استاندار آذربايجان شرقی با نظر ايشان تعيين بشود و شنيده شد که آقای بازرگان در زمان نخست وزيری اين مساله را برای اينکه شما به امام رسانيد با شما مطرح کرده و حضرتعالی برخورد تند نشان داديد، اين قضيه از چه قرار بوده است؟ ج: اينکه مرحوم آقای شريعتمداری نظرش اين بوده است نمی دانم، ولی يادم هست که در شورای انقلاب يک شب صحبت از آذربايجان شد گويا آنجا سر و صدايی شده بود، مرحوم آقای مهندس بازرگان گفتند: «بالاخره آذربايجان استان آقای شريعتمداری است، استاندار و کارهای ديگرآن استان بايد زيرنظرآقای شريعتمداری باشد، بالاخره ايشان اين حق را دارد که بگوييم راجع به آذربايجان نظر بدهيد. من گفتم: «اين چه حرفی است که شما می زنيد، مگر ما می خواهيم کشور را پاره- پاره کنيم و اينجا کشور فدرال درست کرده ايم؟ پس کردستان را هم بگذاريم در اختيار عزالدين حسينی و بگوييم راجع به آن استان او نظر بدهد، سيستان و بلوچستان را بگذاريم در اختيار مولوی عبدالعزيز، بالاخره ايران يک کشور واحد است و يک سياست واحد دارد و اين معنا نداردکه اين استان و آن استان را دراختيار اين و آن بگذاريم» بالاخره با طرح ايشان مخالفت شد. دراينجا در رابطه با آيت الله شريعتمداری موضوعی را که پس از دودهه درجشن هشتادمين سالگرد استاد محمدعلی فرزانه درسال ۲۰۰۳ميلادی درشهر يوتوبوری سوئدهنگام سخنرانی اززبان دکترجواد هئيت مدير مجله «وارليق» شنيده بودم، دراينجا اشاره ميکنم: دکتر هئيت می گفت: «هنگاميکه مجله وارليق در اوايل انقلاب در تهران نشر شد، با مشکلاتی روبرو بوديم، بويژه به لحاظ مالی. من درآنموقع به خدمت حضرت آيت الله شريعتمداری رفتم و پس از ابراز محبت به اوگفتم. حضرت آيت الله! ما برای تقويت نشريه وارليق که برای رشد زبان، فرهنگ و ادبيات و...آذربايجانيان يک وسيله خوبی است و در تهران نشر ميشود، نياز به تائيد و ياری شما داريم. حضرت آيت الله به من چنين جواب داد: «زبان ما که قاعده ندارد! و... با همان لهجه خودش پاسخ دادم: حضرت آيت الله! زبان ما قاعده دارد و قاعده قانونمندی هم دارد! فردی که درحضورشان بود، بنظرم فارس زبان بوده و آيت الله فارسی صحبت می کرد.» منظور نگارنده از درج اين مطلب اين است که درطول حکومت پهلوی تا اين حد هويت و روح ملی ما خدشه دار شده بود. بايد صادقانه به پذيريم که نتيجه آسيملاسيون بوده که پس از پيروزی انقلاب اسلامی، کمبود شخصيت های ملی،عدم آگاهی و ضعف روحيه ملی در ين جامعه ما به حاکميت مرکزی اجازه داد، سرانجام جنبش حزب خلق مسلمان خيلی راحت سرکوب شودکه دراين باره توضيح داده خواهد شد. علل تشکيل حزب خلق مسلمان رهبرانقلاب اسلامی آيت الله خمينی آدم انقلابی و قاطعی بود و همين امر هم باعث پيشرفت کارش می شد. اما برعکس او، آيت الله شريعتمداری انسانی مدنی، ليبرال و سياسی بود، به خيلی از مسائل می انديشيد و صبورانه، مسئولانه به آن عمل می کرد. و علت شکست کوتاه مدت او هم دربرابرحريفانش از همين صفات ناشی شد. طرفداران آيت الله شريعتمداری هم نسبت به طرفداران آيت الله خمينی مدنی تر بودند. پس از انقلاب، هنگاميکه آيت الله خمينی و همفکران او برای تشکيل مجلس خبرگان و وجود مطلقه ولايت فقيه پا فشاری ميکردند، آيت الله. شريعتمداری و همفکران او مخالف سر سخت چنين ساختاری بودند. و آنان خواهان تشکيل مجلس مؤسسان را ضروری دانسته و مخالف ولايت مطلقه فقيه وخواهان اجرای قانون بود. و خواهان تشکيل انجمنهای ايالتی و ولايتی بودند. اقدامات افراطی دادگاههای انقلاب را قبول نداشتند و... پس از انقلاب اختلافات درونی رفته- رفته آشکارتر می شد. و بنا به ضرورت زمان دربهار سال۱۳۵۸حزب خلق مسلمان دربرابرحزب جمهوری اسلامی حاکم تشکيل يافت. وحزب خلق مسلمان بلادرنگ مورد تائيد آيت الله. شريعتمداری قرارگرفت. اين حزب درکوتاه مدت چنان رشد کردکه قادر شد نيروی ميليونی را به طرف خود جذب کند، بطوريکه آيت الله شريعتمداری به رحمت الله مقدم مراغه ای اولين استاندار پس از انقلاب آذربايجان گفته بود که حزب خلق مسلمان سه ميليون عضو3 دارد. به جرئت می توان گفت در اوايل سال ۱۳۵۸شمسی بيش از نود درصد نيروی نظامی، انتظامی، نيروهای مسلح و حزب خلق مسلمان اکثريت ارتش ايران را بويژه درمناطق آذربايجان، آذربايجانيها تشکيل می دادند. و آن عده غيرترک آذربايجانی هم بخاطر اينکه آيت الله شريعتمداری طالب حفظ و بازسازی ارتش بود و بخاطرموضع مصالمت آميز و دموکراتيک حزب خلق مسلمان به آيت الله شريعتمداری نزديک بودند. در اوايل، کسی بنام حزب اللهی4 قادر نبود در ارتش ابراز وجود بکند. تلاش حاکميت از يکطرف و ضعف در سازماندهی و نبودن استراتژی معين درحزب خلق مسلمان سبب شد کم- کم حزب اللهی ها بر ارتش تسلط يافته و ضربات مهلکی بر پيکر ارتش وارد سازند. چه در تبريز بوسيله حجت السلام يوسف حکم آبادی و چه در اورمو بوسيله حجت السلام محمد فوزی و يا جاهای ديگر نمايندگان آيت الله شريعتمداری موفق به جذب ارتش نشدند. و ارتشيان با حالت بلا تکليفی از آينده شان نگران بودند. ادارات و سازمانها وگروههای فرهنگی و اجتماعی و ... آذربايجان همگام با حزب خلق مسلمان بود. البته اين دلبستگی ها ويژگيهای خاص داشت ازجمله: رنگ ملی داشتن، و دموکرات بودناکثريت طرفداران اين حزب، بومی بودن تمامی بدنه حزب و... فراموش نميکنم فخرالدين حجازی، نماينده تهران درمجلس، دراوايل پيروزی انقلاب به« اورمو» آمده بود، يکروز کليه نظاميان پادگان اورمو را برای سخنرانی ايشان به سالن بزرگی که درنزديکی آمفی تاتر پادگان شماره يک قرار داشت احضارکردند. بين سيصد تا پانصد نفردر محل حاضر شده اند و نگارنده نيز دراين جمع نشسته بود. پس ازلحظه ای حجازی با چند نفر از اطرافيانش از درب ورودی وارد سالن شدند. يک يا دو نفر ازحاضرين از جايشان بلند شده، با صدای بلندگفتند. تکبير! به جز عده کم بقيه پرسنل پاسخ تکبير را نداده و خاموش ماندند. حجازی، تعجب کرد! ولی به رويش نياورد. اندکی بعد سخنانش را در توصيف انقلاب و رهبر آن شروع کرد. عکس آيت الله شريعتمداری دربالای سن و عکس آيت الله. خمينی پائين تر و درکنارنصب شده بود. حجازی با مشاهده عکسها، يکدفعه تکان خورد و با اشاره دستش گفت: «چرا اين ابرمرد تاريخ، رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی [آيت الله خمينی] را گوشه نشين کرده ايد؟ و کسی ازحاضرين جوابش را نداد، حجازی با ارزيابی اوضاع يکه خورد و به سخنانش زياد ادامه نداد، جوحاکم نشان دهنده اين بود که آيت الله شريعتمداری در درون نيروهای مسلح، بويژه درآذربايجان ازمحبوبيت ويژه ای برخوردار بوده. ودرکليه اماکن نظامی وغيرنظامی، روی شيشه و بدنه خودروها و درهنگام مراسم عکس های او به چشم می خورد. حجازی حتما نمی دانست قبل ازپيروزی انقلاب اکثريت مردم درآذربايجان آيت الله خمينی را نمی شناختند. اعلاميه های او از طرف آيت... شريعتمداری تائيد می شد. بعدها شنيدم، يک روز امام جمعه تبريز، آيت الله مدنی برای سخنرانی از تبريز عازم پادگان قوشچی می شود. فرمانده پادگان وقت، سرهنگ فيروز باقری از استقبال رسمی خودداری کرده و می گويد: «طبق گفته اين آقايان، تشريفات متعلق به دوران طاغوت بود وحالا انجام تشريفات ضروری نيست» سرهنگ باقری، درداخل دفترش از او پذيرائی بعمل می آورد. اتفاق مشابهی مانند پادگان اورمو درداخل سالن بزرگ پادگان قوشچی به هنگام سخنرانی [...] رخ می دهد. اينگونه حوادث درآنموقع زياد بود. فراموش نمی شود، هنگاميکه نيروی پاسدار همراه ابوالحسن بنی صدر رئيس جمهور وقت برای سرکوبی حزب خلق مسلمان به تبريزگسيل گشت، نيروی هوايی تبريز، ازفرود هواپيما جلوگيری کرده و هواپيما به ناچار بسوی اورمو پروازکرد و درفرودگاه اين شهر نيز اجازه فرود نيافته و اجبارا به تهران بازگشت. درمدتی که اعتراضات در آذربايجان ادامه داشت، اعلاميه ها و تلگرافها از طرف يگانهای مختلف ارتش و نيروهای انتظامی و عشاير و شخصيت ها همچنان بسوی مرکز حزب خلق مسلمان سرازير می شد. خطای چپ افراطی دردرون طيف چپ جز آن نيروها که استقلال فکری داشته و با مسئله ملی آذربايجان بطور صميمی برخورد می کردند، متاسفانه بقيه در رويای بهشت برين يعنی با آرمان های اتحاد شوروی «سابق» نفس می کشيدند. و در اين ايام شيفته شعارهای ضد آمريکايی آيت. الله خمينی و پيروانش قرارگرفته بودند. آنان به بهانه مبارزه با امپرياليسم، به نيروهای حزب الله پيوسته بودند. پس از قلع و قمع حزب خلق مسلمان، بعدها نيروهای چپ وابسته، بر سر تقسيم قدرت با نيروهای حزب الهی به جان هم افتادند. درنتيجه عده ای از اين نيروهای چپ در نيمه اول دهه 1360به کشور باصطلاح شوراها فراری شدند (شوروی سابق) سيستم غيرانسانی و نابرابری های فاحش درجامعه را که با استفاده از نام «سوسياليست» انجام می گرفت در آنجا ازنزديک ديده و آنرا باپوست و استخوان لمس کردند! بد نيست در اينجا در رابطه با وقايع تکان دهنده «شوروی سابق» به شمه ای از نوشته اتابک فتح االله زاده، عضو سابق فدائيان اکثريت اشاره کنيم. فتح الله زاده درکتاب خود (خانه دايی يوسف) چنين می نويسد: « شايان ذکر است که مطبوعات شوروی تنها در دوران پس ازگورباچف يعنی دوران گشايش سياسی و گلاسنوست، به تدريج پرده از جنايات دوران استالين برداشتند. تبهکاريهای دوران استالين نه فقط به لحاظ قتل ميليون ها انسان بيگناه، بلکه از منظر روحی و روانی و فرهنگی نيز اثرات بسيار مخربی در روحيه و ذهنيت مردم شوروی به جا گذاشته بود. نبايد اشتباه کرد. اين جنايات فقط تيرباران و حلق آويزکردن انسان ها نبود، بلکه هتک حرمت و اعتبار و حيثيت انسانی شهروندان وگرفتن اقرارهای قلابی و نادرست تحت فشارهای جسمی و روانی بود که قربانيان بايد خود را خائن خطاب کنند و مستحق مرگ بدانند. اين تبهکاريها و بيدادگريها بطورکلی عملا در پی آن بود تا روح انسانيت و معنويت و همبستگی اجتماعی را دراين کشور کشته و ازميان بردارد. و از آدم ها، آدمک های مطيع و سر براهی بسازد. چنانکه تبعيد و کوچ دادن اجباری فردی، جمعی وقومی ميليون ها انسان به نقاط دوردست، کشتار و قتل دستجمعی دهقانان ميانه حال به اتهام اين که «زمين داران مرفه اند» و غيره که همه تحت عنوان مبارزه با «دشمن خلق» سازماندهی می شد، امنيت انسانی و احساس تعلق به جامعه را نابود کرد. به همين دليل در شوروی روحيه انتقاد و اعتراض و ابراز مخالفت که راز شکوفايی و پيشرفت و رشد جامعه است، نه تنها با مخالفت شديد سيستم شوروی مواجه می شد، بلکه عملا نيز شکل نمی گرفت.»5 درجای ديگر می افزايد: «عبرت تاريخ را نگاه کن. نيروهای سازمان با چه آمال و آرزوهايی شعف انگيزی به شوروی آمدند و با چه سرعتی شوروی را ترک کردند و ازاين همه گردان طبقه کارگر جز چند نفر از روی اخبار و چند نفر از انگيزه تجارت در شوروی سابق نماندند. نکته قابل توجه ديگر اين است که رهبری و کادرهای سازمان وقتی به شوروی پناهنده شدند برای خود درباره کشور خود و جهان رسالتی قايل بودند. رهبران سازمان به يک کشور دوست و هم عقيده پناه آورده بودند و درسطح دولتی با کشور ميزبان تبادل نظر می کردند و سوای درست يا نا درست بودن اين امر، از جهات روحی ازکارشان کم و بيش ارضا می شدند. اما مهاجرت دوباره به ويژه ازاين جهت خرد کننده بود که علاوه بر شکست سياسی درداخل کشور، درعرصه جهانی نيز خود را شکست خورده می ديدند. گرچه در ظاهر با سيلی و کشيده های آبدار روزگار صورت خود را سرخ نگه ميداشتند، ولی اين وضعيت به لحاظ معنوی و سياسی نه تنها در سطح داخل کشور، بلکه دربين اعضا و دوستداران نيز به معنای شکست بود. طبعا برای رهبری محافظه کار، مهاجرت دو باره از سوسياليسم بهشتی به آغوش امپرياليسم جهنمی، جام زهر بود.»6 طرفداران حزب خلق مسلمان که ازقشرهای گوناگون و بيشتر ازطبقه زحمتکش جامعه تشکيل شده و به رهبری آقای شريعتمداری در برابر استبداد حاکم قد علم کرده بودند همان چپی ها برعليه آنان تبليغات شوم راه انداختند. مرجع تقليد ميليونها انسان را کودتاگر و دشمن خلق و عامل آمريکا معرفی کردند. و اتحاد شان را همچنان با پيروان استبداد روز به روز تداوم بخشيدند. اين نيروها بدون تکيه به عقلانيت و منطق از روی تعصب های خشک ايده ئولوژيکی همراه با احساسات، آنچه در توان داشتند برعليه حزب خلق مسلمان بکار بردند. مبارزه طبقانی را به مسئله ملی ترجيح دادند. اما هنگامی که مانور و ارائه قدرت نيروهای خلق مسلمان برای اشغال راديو تلويزيون تبريز پيش می آيد، خوشبختانه عده ای از نيروهای فدائيان خلق عملا با خلق مسلمان همکاری می کنند، اما رهبری فدائيان که غير آذربايجانی بود، شايد هم با مسئله ملی عناد داشته بمحض اطلاع از موضوع با اقدام فرزندان آگاه آذربايجان بشدت مخالفت می کند. دراين باره شمه ای ازنوشته های ماشاالله رزمی را دراينجا بيان ميکنم: «کارنامه گروههای سياسی آنروز با تمام ادعاهايشان در رابطه با جنبش مردم آذربايجان کاملا سياه است. من در اينجا قصد محاکمه هيچکس را ندارم و تنها می خواهم آنچه را که در رابطه با موضوع مورد بحث ماست و اتفاق افتاده بازگو کنم. درلابلای اين نوشته، همه جا با سياست غلط فدائيان که عمده ترين نيروی سياسی درمنطقه بودند برخورد شده است. من فکرميکنم نيروی چپ درمغشوش کردن چهره اين جنبش نقش اصلی را داشته اند وکاری را که خمينی و اطرافيانش هرگز نمی توانستند انجام بدهند، نيروهای مدعی آزادی و رهائی ملل با تمام قدرت خودشان انجام دادند و درميان نيروهای چپ بخش کوچکی از فدائيان خلق که به طرفداران اشرف دهقانی معروف بودند، رسما ازجنبش طرفداران شريعتمداری حمايت می کردند. گروه سازمان پيکار، رنجبران، عليه خلق مسلمان مبارزه می کردند، سازمان مجاهدين خلق بشدت باطرفداران شريعتمداری مبارزه می کرد. مجاهدين رضائی ها درخلع سلاح کميته های شريعتمداری با سپاه پاسداران همکاری نظامی داشتند. رضا داديزاده از بنيانگزاران مجاهدين که به گروه دکتر پيمان پيوسته بود، در سال ۵۸ فرمانده سپاه پاسداران آذربايجان بود. نامبرده شخصا حمله سپاه به مرکز طرفداران شريعتمداری يعنی دفترحزب خلق مسلمان در بلوار منجم را هدايت می کرد و فرمانده عمليات بود. برخورد حزب توده پيچيده تر از ديگران بود. در واقع تا روزی که حزب توده علنا عليه حزب خلق مسلمان و آيت... شريعتمداری موضع گيری نکرده بود، ساير جريانات چپ نيز موضع بيرونی نداشتند ولی وقتی حزب توده وقايع آذربايجان را به اصطلاح تحليل طبقاتی کرد و اين جريان را به طرفداران اسلام آمريکائی منصوب نمود، بقيه جريانات چپ نيز راه حزب توده را تکميل کردند. بدين ترتيب اين نيروها به ناحق با تمام قدرت رو در روی جنبش ملی- مذهبی طرفداران آيت... شريعتمداری ايستادند و هم به خود و هم به مردم آذربايجان ضربه زدند.»7 سرانجام حزب خلق مسلمان حاکميت برای کوبيدن آيت الله شريعتمداری و سرکوبی حزب خلق مسلمان، بدنبال بهانه های می گشت که بتواند تهاجم برق آسايی را برعليه نيروهای رقيب آغازنمايد. در دوم ارديبهشت ماه سال۱۳۵۸شمسی مقاله توهين آميز«صادق خلخالی» برعليه حزب خلق مسلمان و رهبری آن در روزنامه اطلاعات منتشر شد. او می نويسد: «بهانه ها را ازدست خائنان بايدگرفت»8 بلافاصله دربسياری از شهرها وروستا ها تظاهرات عظيم اعتراض آميزی برعليه خلخالی و سردمداران حاکميت برپا گرديد و درآذربايجان بارديگرآتشفشان خاموش زبانه کشيد. بويژه درچهارم ارديبهشت درتظاهرات عظيم تبريز نيروهای مسلح با سلاحهای خود حاضرشده بودند. تشنج همچنان ادامه دارد پس ازحمله به منزل آيت الله شريعتمداری درقم، آذربايجان نا آرام بود به استاندار تبريز «غروی» اجازه ورود به استانداری داده نمی شود، نخست وزير دولت موقت، مهدی بازرگان اعتراضات مردم آذربايجان را به چپی ها و ضدانقلابيون نسبت می دهد و مردم از سخنان بازرگان خشمگين شده و طی اعلاميه ای پاسخ می دهند «آقای بازرگان چرا به آذربايجان توهين ميکنيد؟»9 چرا صدای اعتراض مردم را رنگ ديگری ميدهيد؟ ملت آذربايجان نه تمايل به راست دارد و نه گرايش به چپ، همه مسلمان هستيم و از مراجع تقليد پشتيبانی ميکنيم و... راديو تلويزيون مرکز تبريز بوسيله مردم اشغال می گردد و شمه ای از خواسته های حزب خلق مسلمان اينگونه اعلام می گردد «عواملی که بر احساسات پاک مردم آذربايجان يعنی محضر آيت الله شريعتمداری اهانت کرده اند بلافاصله خاک آذربايجان را ترک کنند، از اين به بعد اين مقامات با صلاحديد ونظرات آيت الله شريعتمداری برگزيده شوند، شورای پنج نفری کميته های تبريزکه به تهران وابسته اند بايد هرچه زودتر منحل و اعضای جديد با تائيد آيت الله شريعتمداری تعيين شوند، اخراج پاسداران غير بومی از آذربايجان و... دراين ميان سيل بيانيه ها، اعلاميه ها و تلگراف های همبستگی اقشار مختلف مردم از شهرها و روستاهای آذربايجان تداوم داشت. ماشااله رزمی می نويسد: بدنبال تصرف راديو و تلويزيون تبريز توسط طرفداران آيت الله شريعتمداری وپخش اخبار وگزارشات متعدد عليه دولت ازراديو تلويزيون، اعضاء شورای انقلاب به خانه آيت ...شريعتمداری می روند و از وی تقاضا ميکنند که دستور بدهد که راديو تلويزيون تبريزاز اشغال خارج شود. و حاکميت دولت انقلاب درآذربايجان نقض نشود تا بعدا خواسته های مردم آذربايجان نيز رسيدگی شود. آيت... نيز توافق هائی ميکند و ازطرفدارانش نيز می خواهد که آرامش را درآذربايجان حفظ بکنند ولی خبر اين توافق ها از راديو و تلويزيون سراسری طور ديگری پخش می شود و موجب تشنج بيشتری در تبريز و قم و تهران می گردد. و او می افزايد. دراين روزها جنبش طرفداران شريعتمداری دراوج است و قطعنامه مردم تبريز که درمحوطه راديو و تلويزيون خوانده شد، بيانگر راديکاليسم جنبش بوده و درضمن نشان ميدهدکه اين جنبش ملی- دموکراتيک کاملا مترقی و متکی به آمال و آرزوهای مردم آذربايجان بوده است. همين راديکاليسم و همين حقانيت تاريخی و ملی موجب وحشت تازه به قدرت رسيدگان بود و بهر ترتيبی می خواستند جنبش را سرکوب کنند و هرگونه توافق و تعهد را تا موقعی رعايت می کردند که خرشان از پل بگذرد تا آنجا که دو رويی و عهد شکنی آنان، آدم صبوری مانند آيت... شريعتمداری را نيز آزرده خاطر نموده و منجر به صدور تلگرامی از طرف وی به مهدی بازرگان شده است. گفتنی است که راديو و تلويزيون تبريز دو بار به تصرف طرفداران آيت... شريعتمداری درآمده است. بار اول پانزدهم آذرماه بمدت چهار روز و بار دوم چهاردهم ديماه بمدت يک شبانه روز!»۱ پس ازآن، رژيم با استفاده از حسن نيت آيت... شريعتمداری،10 به توطئه می پردازد: يکنفر تکنسين نفوذی نخست دردستگاهها خرابکاری نموده و برنامه های راديو را قطع می نمايد و طرفداران آيت... شريعتمداری موفق به رساندن خبر نشده و قادر به بسيج مردم نمی شوند برعکس سه نفر ازدست اندرکاران حکومت مرکزی تهران يعنی مدنی امام جمعه انتصابی تبريز، غروی استاندار انتصابی تبريز و سيدحسين موسوی تبريزی رئيس دادگاه انقلابی رژيم طبق سناريوی قبلی با بسيج طرفداران اندک خمينی راديو و تلويزيون را اشغال و اقتدار را بدست گرفته وبا استفاده ازپاسداران اعزامی ازتهران و به ياری مدافعان رژيم درمنطقه سرکوبی بيرحمانه ای را آغاز می کند! آنچه بايد می شد! درآنموقع دو راهکاردرپيش بود. اول: قاطعيت دربرابرمرکزوايجاد قدرت محلی درآذربايجان! دوم: تسليم دربرابر حاکميت! نخست به راهکار اول می پردازم. چنانچه در اوايل آيت الله شريعتمداری و اطرافيانش با تکيه به «تعيين حق تعيين سرنوشت ملل» با قاطعيت تمام در برابر اقتدارگرايان عمل می کردند، و بار ديگر اشتباهات سران مشروطه، شيخ محمد خيابانی و حکومت ملی آذربايجان را تکرار نکرده و در مذاکرات با آيت... خمينی و شورای نگهبان بازنده نمی شدند. دراينصورت اعتقاد دارم که «حاکميت مرکزی» با هزار و يک دليل قادر به سرکوبی حزب خلق مسلمان درآذربايجان نمی شد. به يک نمونه بارز آن اشاره می کنم، اوضاع نابسامان کشور بويژه درگيری های مداوم درکردستان و... حاکميت را در شرايط دشواری قرارداده بود. همه ميدانيم پس از سرکوبی حزب خلق مسلمان، حکومت مرکزی تهران با استفاده ازآذربايجان به محاصره اقتصادی ونظامی کردستان پرداخت. درصورت نبودن استراتژيکی آذربايجان، سرکوبی کردستان برای رژيم تهران کار آسانی نبود. پس ازتظاهرات عظيم دوم ارديبهشت ۱۳۵۸و تظاهرات ديگری با شرکت بيش از يک ميليون نفر در بيست ودوم آذرماه همان سال که درتبريز برگزار گرديد. نگارنده، از راديو تبريز، از زبان «آيت الله حکم آبادی»[نماينده آيت الله شريعتمداری درتبريز بود] شنيده بود. در صورتيکه حزب طرفدار آيت الله خمينی قادر نبود يک دهم اين جمعيت را بسيج کند! و پس از اشغال راديو وتلويزيون تبريز، حزب خلق مسلمان بعنوان قدرتمندترين اوپوزوسيون در محافل بين المللی شناخته شده بود. به نظر نگارنده، چنانچه حزب خلق مسلمان با توجه به قدرت عظيم مردمی و طرفداری نيروهای مسلح، راهکار اول را بر می گزيد موفقيتش قريب به يقين بود و در آينده نيز در برابر مردم آذربايجان سربلند می بود. راهکار دوم: همانگونه که اول اشاره کردم آيت الله شريعتمداری انسان ليبرال، صبور و محتاطی بود و شرايط آن زمان نيز با شرايط امروزی که نظم نوين جهانی حاکم است و ملت ها يکی پس از ديگری استقلالشان را جشن می گيرند فرق فاحشی داشت. شايد هم «آيت الله شريعتمداری» بيم از عکس العمل تفکر پان ايرانيستی مرکز داشت و يا از قدرت گيری احساسات ملی ما آذربايجانيان در هراس بود. و يا رفتار و افکار غيردموکراتی حکومت مرکزی را که «آيت... خمينی» در راس آن بود نيک می شناخت و از آن نگران بود. برای مثال درآن روزها که اوضاع آذربايجان نا آرام بود گفته ميشود که آيت... خمينی شخصا پيش آيت الله شريعتمداری رفته و به اوگفته بودکه « شورای انقلاب بمباران آذربايجان را تصويب کرده است و اگر نا آرامی ها ادامه يابد شهر تبريز بمباران خواهد شد.» 11 درصورتيکه مردن به آزادگی بسی شرف دارد به زيستن در ذلت و بندگی! بايدگفت که: متاسفانه آيت الله شريعتمداری فاقد خصوصيات يک رهبری بود. وگرنه او می توانست از قم برخاسته به موطن خود آذربايجان و به ميان مردم خود بيايد و با تکيه به نيروی عظيم خلق خود در احقاق حقوق پايمال شده آنان بکوشد. پر واضح است که رهبری مردم بپا خاسته آذربايجان ازحوزه علميه قم امری محال و غيرممکن بود زيرا با يک محاصره ساده خانه او به آسانی رابطه او با مردمش قطع و رهبری او بی اثر می شد. درپياده نظام ارتش شعاری است که می گويد: «بکش تا کشته نشوی» حوادث بعدی هم صحت راه کار اولی را عملا نشان داد.
۱- جنبش طرفداران شريعتمداری مؤلف ماشااله رزمی، سال۲۰۰۰ ، ص ۹۸ ۲- خاطرات آيت الله حسينعلی منتظری. اتحاد ناشران ايرانی در اروپا. ديماه ۱۳۷۹ صص، ۲۵۰،۲۵۱ 3- آذربايجان و جنبش طرفداران شريعتمداری، ماشا اله رزمی، سال ۲۰۰۰ ، ص ۱۷ 4- درکتاب، ايران درقرن بيستم، نوشته ژان پيرديگار- برنار هورکاد يان ريشلر، سال1377 ص 225، چنين آمده است: « حزب الله يک ساختار سياسی محسوب نمی شود، بلکه يک حالت روحی بود که از طريق حزب جمهوری اسلامی يا کميته های انقلاب اسلامی خودش را تحميل ميکرد. در جوار 2 ميليون نفری که آيت الله خمينی با شعارهای بسيار ساده و مؤثر مانند «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط » بطور منظم گرد می آورد» 5- خانه دايی يوسف، مؤلف، اتابک فتح الله زاده، سال 1381 صص 81-82 6- همان منبع، ص، 213 7- آذربايجان و جنبش طرفداران شريعتمداری، ماشا الله رزمی ، سال ۲۰۰۰، صص۱۳۴- ۱۳۵ 8- آذربايجان و جنبش طرفداران شريعتمداری، مؤلف ماشاالله رزمی، سال ۲۰۰۰ ص ۳۷ 9- همان منبع ، صص،۱۲۰-۱۲۲- ۱۲۳ 10- درسال ۱۳۵۸پس ازحمله حساب شده به منزل آيت...شريعتمداری در قم نا آرامی ها درآذربايجان و اعتراض به اين عمل ناجوانمردانه شدت می گيرد. ازطرف حاکميت نيرنگ ديگری بکار برده می شود، مهندس بازرگان، سيد احمد خمينی، رفسنجانی، مهدوی کنی و سحابی برای مذاکره به حضور شريعتمداری می روند و آيت الله شريعتمداری پس ازپايان اجلاس، اعلاميه ای درباره مثبت بودن نتيجه مذاکرات صادر می کند و پس ازآن هم می گويد توافقهايی حاصل شد، انشا الله مشکلات آذربايجان با اعزام هئيتی مرکب ازنمايندگان شورای انقلاب و نمايندگان ما حل خواهد شد.» آيت... شريعتمداری يکبار ديگر تاکيد می کند که «آذربايجان جزو لاينفک ايران است و هيچ مسئله ای غير از اين مطرح نيست» همان منبع ص ۹۹ 11- آذربايجان و جنبش طرفداران شريعتمداری، ماشااله رزمی، ۲۰۰۰ ميلادی، صص ۹۲ ،146
منبع: برگرفته از«خاطرات يک سرباز»، سال1386، ميرموسی هاشمی |
|||