نسل جوان آذربایجان، با شکستن دیوار ترس، پتانسیل آنرا دارد، که بتواند بر سرنوشت خود حاکم گردد

 

 

یعقوب گؤنئیلی

 مقدمه

آنچه حکومت های خودکامه در تونس و مصر و ایران نشان دادند، تک فکری و انحصار طلبی در حاکمیت باعث زایش دمل های مافیائی از قبیل باند های فامیلی یا رفاقتی یا همشهریگری و غیره در رأس قدرت می گردند، عدم حضور و مشارکت مردم در بازدید و کنترل نحوه و چگونگی اداره کشور و توزیع بودجه، باعث می گردد، که باند مافیائی درقدرت، با ارتباطات زنجیری خود، اقتصاد کشور را در داخل زنجیره بسته ائی، به انحصار خویش درآورده و شکوفائی اقتصاد کشور را فلج کرده و جامعه را به تباهی بکشاند، این یک امری است کاملاّ طبیعی و سرنوشت تمام ذهنیت هائی که حضور ملموس مردم را در تصمیم گیریها نمی توانند تحمل کنند، که بمرور زمان به قدرتی متمرکز تبدیل شده و به سمت ایجاد مافیای حکومتی سوق داده می شوند، در واقع دیکتاتور فرزند رشد یافته ذهنیت انحصارطلبی در حاکمیت  است، بخاطر بیگانگی و وحشت از مردم، دیوار بلندی بین حاکمیت و مردم ایجاد می کنند و برای حفظ اسرار مافیائی طبقه بندی شده و تداوم حاکمیت خود، با پرداخت و اختصاص هزینه های هنگفتی از مالیات مردم، دست به ایجاد دستگاههای های مخوف ضد اطلاعاتی و سیستم پلیسی عریض و طویل می زنند، که نتیجه اش جز فقر و فلاکت مردم، چیز دیگری نمی تواند به ارمغان بیاورد، و طبیعاّ بخاطر به هم خوردن توازن قدرت بین مردم و حکومت، گسل و شکافی عظیم بین جامعه و حاکمیت ایجاد می گردد، و به مرور زمان این شکاف عریضتر می شود، و یک اتفاق کوچک و غیر منتظره همانند جرقه و چاشنی برای انفجار مهیب، به طغیان مردم منجر می گردد، خودکامگان در شکافی که بین خود و ملتشان می سازند سقوط می کنند و در اعماق همان شکاف بلعیده  شده و از صحنه تاریخی محو می شوند، امروز جوانان ملت ترک آذربایجان طالب یک زندگی بهتری هستند، آنها خواستار دخالت مستقیم درسرنوشت خویشند،

دیگر زمان آن فرا رسیده که جوانان حرف دلشان را بیرون بریزند، تا کی به امید فرداهای بهترعمرجوانان در برزخی نامعلوم، بین امید و نامیدی و بین خوف رجاء باید تلف شود، جوانان آینده بهتری می خواهند، آنها می خواهند از زندگی خود لذت ببرند، درکل دوران زندگی، دوره جوانی یکبار است و آنها یکبار شانس جوان بودن را تجربه می کنند و آنها می خواهند از تمام لحظات این دوره لذت ببرند، چون هرگز این دوران برای آنها تکرار نخواهد شد، جوانان می خواهند بدون ترس و واهمه از کسی عاشق شوند، آنها آینده بهتری می خواهند ، آنها می خواهند روی پای خود بیاستند، تحصیل کنند، شغلی داشته باشند غذای مناسبی داشته باشند و خانه ائی برای زیستن و شرایطی و محیطی که بدون ترس و وحشت از کسی برای شادی های اجتماعی با همسن های خود داشته باشند، آنها یکبار جوانی و لذت جوانی را تجربه خواهند کرد، طبیعاّ عوارض این ناکامی ها، بحران دوره بلوغ و جوانی به صورت عقده های نشکفته دردل جوانان می ماند و در سنین میانسالی دچار بحران های روحی می گردند و بطبع در سنین ٣٥ تا ٥٠ این عقده ها خود را بروز می دهد، که ما امروز شاهد آن هستیم، که پدران و مادرانی که نتوانستند جوانی بکنند و جوانی نرمالی داشته باشند، با داشتن چندین فرزند در اثر بحران سنی میانسالی عاشق می شوند و شیرازه خانواده خود را بدون آگاهی ازعواقب آن ازهم می پاشند، درصورتی که اگر همین افراد درجامعه خود حاکمیت دیکتاتوری و تعصبات دینی و سنتی دست و پای آنها را نمی بست و آنها در همان زمان جوانی، بطور طبیعی عاشق می شدند و جوانی می کردند، و امروز فرزندان خود را قربانی نمی کردند، در واقع آسیب های جبران ناپذیرحاکمیت های دیکتاتور بر علیه نسل جوان، نه تنها دوران جوانی آنها را نابود می کند، بلکه آثارعقده های ناشی از آن، از زندگی نسل های بعدی نیز قربانی می گیرد، و بدین جهت جوانان با آگاهی خود و با کندن ریشه اتوریته دیکتاتوری فارس در جامعه آذربایجان آینده خود و آینده کودکان خود را از تباهی خلاص خواهند کرد، پیش بسوی رهائی نسل جوان از قید و بند سیطره اتوریته دیکتاتوری فارس وسنت های عقب مانده قرون وسطائی، هموطنان ترکم، آینده ساخته نشده است و هیچ کسی هم آینده را برای شما نخواهد ساخت، این شما جوانان هستید که با تصمیم جد ی خود آینده را خواهید ساخت، جوانان تونس و مصر توانسند این کار را بکنند و با تصمیم جدی و قاطعشان در عرض مدت کوتاهی توانستند دیکتاتور ها را بزانو درآورند، شما هم بخواهید تصمیم بگیرید، آینده مال شما خواهد بود و همانند ملتهای دیگر کشورهای جهان، دیکتاتور ها را بگورستان تاریخ خواهید فرستاد، مشکل بی هویت سازی ملت ما توسط اتوریته اصلاح ناپذیر راسیسم فارس، ما را بر آن می دارد که با آگاهی کامل و بدون دنباله روی از اپوزسیون راسیسم فارس به کار خود بپردازیم، در کل چهار چشمی باید حواسمان جمع باشد، از هر حرکتی که بوی اتوریته راسیسم فارس به مشام می رسد، بلافاصله با دادن شعارهای هویتخواهانه بزبان ترکی مارک اتوریته هویت ملت ترک آذربایجان را بر آن حرکت بکوبیم، زیرا نسل جوان هرگز اجازه نخواهد داد، که سرنوشت ملت ما با دنباله روی از شعارهای آنها، قربانی خواسته های اتوریته نامشروع راسیسم فارس گردد، آنها درد مضاعف بی هویت شدگی ما را ندارند، در واقع آنها هستند که این بی هویتی را به ما تحمیل کرده اند، تمام تلاش آنها این است از ما بعنوان بردگان بی اجر مزد برای نیل به اهداف خود، همانند سیاهی لشگر سوء استفاده کرده و بعد از نیل به اهداف خود همانند کاغذ باطله مجاله شده ائی به گوشه ائی پرت کنند،شما باید با حفظ هویت ترک بودن خود سرنوشت خود را بدست خودتان بگیرید و نگذارید تا باستانگراهای خود شیفته در این عصر مدرن پیشرفته، با شما ها همانند بردگان دوران قرون وسطائی رفتار کنند، هر تحولی که در آذربایجان روی دهد، بدست شما جوانان صورت خواهد گرفت، با اتحاد و همدلی خود، شما حرف اوّل و آخر را در خیابانها خواهید زد و تا زمانی که حرف شما بر کرسی ننشیند، به خانه برنخواهید گشت، نسل جوان و آزاد امروزی، آزاد زیستن و آزاد فکر کردن و آزاد تصمیم گرفتن را باید به جامعه بیاموزند و جامعه پیر فرسوده و کهنه را زیر و رو کنند و تنها شما هستید، که می توانید این امر مهم را به سر منزل مقصود برسانید و آینده خود را بدست خود گرفته و رهائی ملتمان را فراهم سازید، از یک طرف اتوریته دیکتاتوری فارس و ازطرف دیگر فقر و نبود هیچگونه امکانی برای تشکیل خانواده جوانان را بسوی دپرسیو شدن سوق می دهد، اگر قرار است که جوانان ما دپرسیو شده و در گوشه ائی کز کرده و با زلالت بمیرند، بهتر است به همراه دیگر جوانان به خیابانها بریزند و ندای آزادی سر دهند و حقوق خود را طلب کنند و اگرهم خدای نکرده اتفاقی برای کسی بیافتد درهرحال بهتر از دپرسیو شدن و درگوشه عزلت به مرگ تدریجی مردن است، ما دیگر نمی خواهیم لالائی بکنیم و بعد از یک نسل دیگر به بهانه زبان ارتباطی و ازاینکه راسیسم فارس دوست ندارد ترکی یاد بگیرید و یا پول مترجم پرداخت کند، زبان مادری ما را منقرض فرمایند و تاون هموطن شدن با آنها را ملت ترک آذربایجان بپردازند، و انرژی مغزشان را بسوزانند برای زبانی که فقط درتاجیکستان و یا درکوههای تورا بورای افغانستان برای مکالمه با طالبان و یا ملا عمر استفاده کنند، امروز همه به منافعشان پی برده اند، ترکهای آذربایجان درکنار زبان مادری خود زبان انگلیسی را بعنوان زبان دوم یاد می گیرند، تا یتوانند از تمام اطلاعات جهانی بهره متد شوند و با تمام ملیت های دنیا بتوانند براحتی ارتباط برقرارکنند، ما در واقع ازمنافع اقتصادی آتی کودکان خود دفاع می کنیم، و اجازه نمی دهیم که همسایه ها با تاریخسازی، بعنوان قیم برای ملت ما تصمیم بگیرند، دنیای مدرن بر روی پول و منافع اقتصادی استوار گردیده است و شما خوب می دانید، که ترکها پول را بهتر ازهمه می شناسند و بر حسب منافعشان تصمیم می گیرند، درواقع حفظ زبان مادری و انتخاب زبان دوم بعنوان زبان ارتباطی، مترادف است با حفظ منافع اقتصادی ملتمان، چرا کودکان ما باید عمرشان را برای یادگیری زبان فارسی هدردهند؟ چه سودی برایشان دارد؟ چون اتوریته ملت فارس اینطور تصمیم گرفته؟ زمان عوض شده، امروزدیگر نسل جوان دنیا را طور دیگری می بیند، وهمه چیز را با پول و منافع خود می سنجد، والدین ملت ترک آذربایجان بر اساس کدام منافع اقتصادیشان باید زبان فارسی را درمغز کودکانشان بچپانند؟ چه ضرورتی هست که کودکان ما با یاد گرفتن زبان فارسی جوک های تحقیر آمیز و غیر انسانی شما ها را بفهمند؟ و ازترک بودن و ازهویت خود گریزان گردند؟ بس کنید دیگر این ژنوساید هویتی را بنام هموطن و هم مذهب وهم سرنوشت بودن را، هیچ کس حق ندارد به سرنوشت کودکان ما تصمیم بگیرد، دست از سر ما بردارید،  ضرورت توجه جدی به مسائل زیر:

١- جوانان ما امروز باید به این فکر کنند، که امروز ما چه داریم و فردا بعد از رهائی از اتوریته دیکتاتوری فارس چه چیزی هائی را بدست خواهیم آورد.

٢- جوانان امروز درگام اول همانند جوانان تونسی و مصری باید دیوار ترس از اتوریته دیکتاتوری فارس را در دل خود فرو بریزند، ‌زیرا همه دیکتاتور ها دربرابر اتحاد و تصمیم نسل جوان مجبور به تسلیم است، و با برخورد منطقی خود باید به پلیس بفهمانید که شما همانند فرزندان آنها هستید و آنها هم هیچ فرقی با دیگر مردم ندارند و هیچ مزیت و یا برتری نسبت به افراد دیگر جامعه ندارند.

٣- جوانان برای رسیدن به سر منزل مقصود به هیچوجه نباید بدنبال افراد بیافتند بلکه دور افکار رهائی بخش آذربایجان جمع گردند، و افکار را ملاک حرکت خود قرار دهند، چون انسان جائز الخطاست و پویندگی حرکت در تعدد افکار شکوفا می شود.

٤- جوانان حقیقاّ باید از نظر فکری خود را برای رهائی آذربایجان و رهائی از اتوریته دیکتاتوری فارس آماده بکنند.

٥- مطلقاّ اجازه ندهند که حرکت ملی از روی هوا و هوس پیش برود و منافع شخصی افراد از پول و جاه و مقام گرفته تا مشکلات جنسی نباید در حرکت ملی، بتواند رلی بازی کند.

٦- همدلی و اعتماد خود را همانند زنجیری به هم پیوسته به همدیگر حفظ کنید.

تضادها را با عدم دخالت در کار و توانائی و استعدادهای  همدیگر، به حداقل ممکن کاهش دهیم

هرکس باید جای خود را درحرکت ملی پیدا کند و درجای مناسب به خود بنشیند، تا استعدادش شکوفا شود و از استعدادش حداکثر تاثیر را بر روی حرکت ملی بگذارد.

هر فرد، موجودی است یگانه و غیرهمگون و بطبع دارای استعدادهای خاص خود می باشد، مثلاّ فردی مثل استاد شهریار نمی توانست تفنگ بردوش گرفته و برای آزادی آذربایجان بجنگد، ولی با سرودن شعر حیدر بابایه سلام، روح فروخفته هویت خواهی را درکالبد نیمه آسیمله شده ملتمان دمید. و حتی بالاجبار، برای اینکه سگان راسیسم فارس در هردوحاکمیت گازش نگیرند، قطعه شعری قوندارما سرود و همانند استخوان به جلوشان پرت کرد.

هرکسی باید کار خودش را انجام دهد و رل مفید خود را بازی کند و ازاینکه دیگران مثل او نیستند نباید ناراحت بشوند و نباید از آنها انتظار داشته باشند که همه مثل او باشند.

آذربایجاندا آلا قارقا بالا قویانماز 

آخچا سیچانلاریندان مواظب اولاخ

تیزبینی وهوشیاری ملت آذربایجان امکان رشد هرگونه ناخالصی درحرکت ملی را درنطفه خفه خواهد کرد. کنترل اجتماعی و یا دخالت ملی و چشم باز بودن ملتمان را، دردیدن حقایق، را نباید به حساب فضولی و یا داشتن خصلت جاسوسی ملتمان گذاشت، بلکه بر عکس عشق به وطن و احساس مسئولیت و همچنین درک صحیح دمکراسی، عامل و پالایش ناخالصی از حرکت ملی انگیزه این ملت جفا دیده است.

مواردی که همانند پاشنه آشیل می تواند رل منفی و باعث نفوذ و فروش و تفرقه در حرکت ملی واقع گردد، البته این افراد وقتیکه نویسنده و شاعر و هنرمند و یا دارای دیگر استعدادها باشند می توانند ضربات جدی بر پیکر حرکت ملی وارد کنند.

١-  ضعف نشان دادن درمقابل مسائل جنسی می تواند عاملی برای سوء استفاده و نفوذ راسیسم در حرکت ملی و فراموشی منافع ملی آذربایجان واقع گردد.

٢-   نرم شدن در مقابل مسائل اقتصادی و پول، می تواند باعث فروش منافع ملی آذربایجان واقع گردد.

٣-  داشتن مشکل شخصیتی که بخاطر کیش شخصیت و با هندوانه دادن راسیسم به زیر بغلشان می تواند به عنوان چماق بر علیه ملتمان مورد بهره برداری راسیسم واقع شوند.

٤-  اولویت دادن به مذهب و یا ایدئولوژی دربرابر منافع ملی آذربایجان، می تواند درهای حرکت ملی را بروی راسیسم باز گشاید.