|
|||
انقلاب رنگی نوعی دگرگونی بدون خونریزی است که آنرا برای نخستین بار «واسلاو هاول» نویسنده و رئیس جمهور پیشین چک برسر زبانها انداخت و موجی از دگرگونی ها را در جوامع پسا کمونیستی اروپای شرقی، مرکزی و آسیای مرکزی باعث گردید. در سال 1989 مردم چکسلواکی با این انقلاب و بدون خونریزی توانستند به حکومت کمونیستها پایان دهند. انقلاب آهنگین مردم استونی با سروده های ملی دوران قبل از کمونیسم همراه بود. انقلاب گل مروارید در مجارستان شکل گرفت و در گرجستان مردم انقلاب گل رز را به راه انداختند و سرانجام توانستند با هزاران گل سرخ شواردنادزه را از مجلس بیرون برانند. در اوکراین مردم بیش از یک ماه در سرمای زیر صفر در خیابانها ماندند و با انقلاب نارنجی به خواسته های خود رسیدند. انقلاب لاله ها در قزاقستان به بار نشست و انقلاب پرتقالی در لبنان پس از ترور رفیق حریری به راه افتاد. اغلب این انقلابهای رنگین همراه با انتخابات بودند که به راه می افتادند و به بار می نشستند. گرچه انقلاب رنگی سبز هم در ایران با انتخابات به راه افتاد ولی نتوانست کلکسیون انقلابهای رنگین را در دنیا تکمیل نماید. و این چنین شد که پروسه انقلابهای رنگین به خط آخر خود رسید و شکل دیگری از انقلابها در جهان عرب شکل گرفت. انقلابهایی که گرچه رنگین نیستند ولی پیوسته میل دارند که دگرگونی ها را در خیابانها به پایان برسانند و منتظر انتخابات نمانند. و از همین جاست که محمد بوعزیزی جوانی بود که در یکی از میدانهای تونس خود را به آتش کشید تا با آتش زدن خود جهان عرب را به آتش بکشد و رنسانس عربی را در این منطقه به راه اندازد. رنسانسی که به حکومت دیکتاتوری 23 ساله زین العابدین در تونس پایان داد و پایه های حکومت 30 ساله مبارک را در میدان تحریر مصر فرو ریخت و آزادی را برای مصر در میدان آزادی به ارمغان آورد و مبارک را فرو ریخت، همان مبارکی که وقتی پیش نویس طرح خاور میانه جدید در روزنامه عربی الحیات منتشر یافت به سرعت به آن واکنش نشان داد و تا آنجا پیش رفت که این طرح را توهم آمیز خواند. توهمی که اکنون خود چنگ بر ریسمان مبارک انداخته است و او را به زانو درآورده و تا آنجا پیش رفته که حاکمان اردن و یمن را نیز به عقب رانده است. اکنون وضعیت خاور میانه در حال تغییر است و تمامی این تغییرات تحت خواسته های دموکراسی خواهی هویت می یابند، خواسته هایی که علایق تمامی ملتهای دنیا را برمی انگیزد. و حال دنیا شاهد گذار خاور میانه به دموکراسی است و این ناقوس مرگ دموکراسی است که یکی یکی کاخهای حکومتگران را می نوازد و آنها را در میدانهای شهر رسوا کرده و به سلاخی می کشد. ملت آذربایجان نیز در کنار سایر ملتهای آزاده دنیا، در کنار مطالبات هویت خواهی خود، به سوی دموکراسی نیز گام برمی دارد و از کوشندگان آن حمایت می کند. |
|||